لقمه
licenseمعنی کلمه لقمه
معنی واژه لقمه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- تكه، نواله 2- خوراك، طعام، غذا | ||
انگلیسی | mouthful, morsel, piece, bit, slice, gobbet, the morsel | ||
عربی | يعض | ||
ترکی | ısırmak | ||
فرانسوی | mordre | ||
آلمانی | beißen | ||
اسپانیایی | morder | ||
ایتالیایی | morso | ||
مرتبط | مقدار، تکه، یک لقمه غذا، قطعه، بخش، مهره، عدد، ذره، مته، سرمته، برش، خلال، قاچ، سهم، تکه گوشت خام، گلچین ادبی، قطره | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "لقمه" در زبان فارسی به معنای قِسمتی از غذاست که به اندازهای کوچک باشد که بتوان آن را با یک بار گاز زدن خورد. در اینجا به چند قاعده و نکته نگارشی مرتبط با کلمه "لقمه" اشاره میکنیم:
استفاده از "لقمه" در جملات و متنهای مختلف معانی و بار معنایی مختلفی میتواند داشته باشد، بنابراین توجه به متن و بافت آن مهم است. | ||
واژه | لقمه | ||
معادل ابجد | 175 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | loqme | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: لقمَة] | ||
مختصات | (لُ مِ) [ ع . لقمة ] (اِ.) | ||
آواشناسی | loqme | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی لقمه | ||
پخش صوت |
تکه ، توشه ، آنچه از خوردني که به يکبار در دهان کنند کلمه "لقمه" در زبان فارسی به معنای قِسمتی از غذاست که به اندازهای کوچک باشد که بتوان آن را با یک بار گاز زدن خورد. در اینجا به چند قاعده و نکته نگارشی مرتبط با کلمه "لقمه" اشاره میکنیم: نوشتن درست: کلمه "لقمه" به همین شکل نوشته میشود و هیچگونه تغییرات املایی ندارد. جنس و تعداد: "لقمه" یک اسم مؤنث است و در جمع به "لقمهها" تبدیل میشود. مفاهیم مرتبط: "لقمه" میتواند به صورت مجازی نیز به کار رود، مثلاً در اصطلاحاتی مانند "لقمهای از حقیقت" یا "لقمهای از علم". نقش زبانی: این کلمه میتواند به عنوان اسم در جملات مختلف به کار رود. مثلاً: "او یک لقمه نان برداشت." استفاده از "لقمه" در جملات و متنهای مختلف معانی و بار معنایی مختلفی میتواند داشته باشد، بنابراین توجه به متن و بافت آن مهم است.
1- تكه، نواله
2- خوراك، طعام، غذا
mouthful, morsel, piece, bit, slice, gobbet, the morsel
يعض
ısırmak
mordre
beißen
morder
morso
مقدار، تکه، یک لقمه غذا، قطعه، بخش، مهره، عدد، ذره، مته، سرمته، برش، خلال، قاچ، سهم، تکه گوشت خام، گلچین ادبی، قطره