لقیط
licenseمعنی کلمه لقیط
معنی واژه لقیط
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | foundling, laid | ||
عربی | لقيط، طفل لقيط، الإقامة | ||
مرتبط | بچه سر راهی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «لقیط» در زبان فارسی به معنای کودکی است که بدون والدین یا از والدینی که قادر به نگهداری از او نیستند، رها شده و به طور ناخواسته به دنیا آمده است. این کلمه در متون دینی و اجتماعی، به ویژه در مباحث حقوقی و اخلاقی، استفاده میشود. در مورد نگارش و قواعد این کلمه، چند نکته وجود دارد:
مد نظر داشته باشید که کلمه «لقیط» بار معنایی خاصی دارد و بهتر است در استفاده از آن با احتیاط عمل کنید. | ||
واژه | لقیط | ||
معادل ابجد | 149 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | laqit | ||
ترکیب | (اسم، صفت) [عربی] | ||
مختصات | (لَ) [ ع . ] (ص .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی لقیط | ||
پخش صوت |
- 1 يافته بر گرفته کلمه «لقیط» در زبان فارسی به معنای کودکی است که بدون والدین یا از والدینی که قادر به نگهداری از او نیستند، رها شده و به طور ناخواسته به دنیا آمده است. این کلمه در متون دینی و اجتماعی، به ویژه در مباحث حقوقی و اخلاقی، استفاده میشود. در مورد نگارش و قواعد این کلمه، چند نکته وجود دارد: نوشتار صحیح: کلمه «لقیط» به این شکل نوشته میشود و از نوشتن آن به اشکال دیگر خودداری کنید. توجه به مصادر و صرف: «لقیط» به عنوان اسم به کار میرود و در صرف و نحو، ممکن است به شکلهای مختلفی مانند «لقیطها» (جمع) و «لقیطة» (مونث) استفاده شود. استفاده در جملات: در جملات، توجه کنید که به درستی از «لقیط» در متن استفاده کنید. به عنوان مثال: «او یک لقیط را به فرزندی قبول کرد.» رعایت املای صحیح: در نوشتار رسمی و آکادمیک، املای صحیح و نوشتههای بدون اشتباه مهم است. از غلطنویسیها پرهیز کنید. مد نظر داشته باشید که کلمه «لقیط» بار معنایی خاصی دارد و بهتر است در استفاده از آن با احتیاط عمل کنید.
- 2 سر راهي سند هم آواي هند
- 3 نا به خود - 4 موله زاي
سنداره (حرامزاده) - 5 چاه سست
چاه فرو ريختني
(صفت) -1 از زمين بر گرفته .
-2 بچه ء افکنده که بردارند
کودک سرراهي . -3 انسان گم شده اي که
متکفلي ندارد و خود نيز نميتواند
مستقلا زيست کند . ملتقط موظف است
حفاظت و تربيت لقيط را عهده دار
شود . -4 حرامزداه :
لقيط بود که فرزند خويش کرد لقيط
که داند اين ز که ماند و که داند
اوز که زاد . (سوزني . لغ.)
يا لقيط دارالحرب . آنچه در جبهه ء
جنگ يا بند از بنده و کالا و جز آن .
foundling, laid
لقيط، طفل لقيط، الإقامة
بچه سر راهی