مادی
licenseمعنی کلمه مادی
معنی واژه مادی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1-اسم 2- پول پرست، پول دوست، پولكي، مال پرست، مال دوست 3- خسيس، مقتصد، ممسك 4- ماده گرا، ماترياليست، مادي گرا 5- مادنژاد 6- عنصري 7- جرماني، جرم دار، جسمي، جسماني، هيولاني | ||
متضاد | معنوي 1- منسوب به ماده | ||
انگلیسی | material, physical, materialist, corporeal, worldly, somatic, idiographic, earthen, worldling | ||
عربی | مادة، أدوات، ثوب، لوازم، مادي، جوهري، أساسي، هام، دنيوي، جسدي، غير روحي | ||
ترکی | fiziksel | ||
فرانسوی | physique | ||
آلمانی | körperlich | ||
اسپانیایی | físico | ||
ایتالیایی | fisico | ||
مرتبط | جسمانی، اساسی، اصولی، کلی، جسمی، فیزیکی، بدنی، طبیعی، دارای ماده، دنیوی، این جهانی، خاکی، تنی، اندیشه نگار، وابسته به مجاز، گلی، سفالی، ادم دنیا پرست، ماد | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "مادی" در فارسی به معنای "مربوط به ماده" یا "مادی" در مقابل "معنوی" است و در متون مختلف به کار میرود. برای نگارش صحیح و استفاده درست از این کلمه، برخی قواعد و نکات زیر را میتوان مد نظر قرار داد:
با رعایت این نکات، میتوان از کلمه "مادی" به طور مؤثر و صحیح استفاده کرد. | ||
واژه | مادی | ||
معادل ابجد | 55 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | māddi | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (صفت نسبی، منسوب به مادَّة) [عربی: مادّیّ] | ||
مختصات | (عا.) | ||
آواشناسی | mAddi | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی مادی | ||
پخش صوت |
مادي در فارسي : پارسي تازي گشته کلمه "مادی" در فارسی به معنای "مربوط به ماده" یا "مادی" در مقابل "معنوی" است و در متون مختلف به کار میرود. برای نگارش صحیح و استفاده درست از این کلمه، برخی قواعد و نکات زیر را میتوان مد نظر قرار داد: استفاده از "مادی" در جمله: این کلمه معمولاً به عنوان صفت یا اسم به کار میرود. به عنوان مثال: تطابق صفات با اسم: صفات مانند "مادی" باید با اسمهایی که توصیف میکنند، از نظر جنس و عدد همخوانی داشته باشند. استفاده صحیح در متون علمی و ادبی: در متون علمی، معمولاً "مادی" به موضوعات فیزیکی، اقتصادی یا اجتماعی اشاره دارد. در متون ادبی، میتواند به معنای جنبههای ظاهری و ملموس زندگی اشاره کند. پرهیز از ابهام: برای جلوگیری از ابهام، بهتر است از "مادی" در جملاتی استفاده کنید که زمینه روشنتری دارند. به عنوان مثال: با رعایت این نکات، میتوان از کلمه "مادی" به طور مؤثر و صحیح استفاده کرد.
ماتکيک
(صفت) منسوب به ماده : -1 چيزي که
مربوط به ماده است امور مادي :
نفس ... گوهريست چون گوهرمادي
که او را صورتي نباشد ...
-2 آنچه که مربوط به پول و اقتصاد است .
-3 کسي که ماده را اصل واساس جهان آفرينش
داند جمع : ماديون ماديين .
-4 پول پرست مقتصد .
1-اسم
2- پول پرست، پول دوست، پولكي، مال پرست، مال دوست
3- خسيس، مقتصد، ممسك
4- ماده گرا، ماترياليست، مادي گرا
5- مادنژاد
6- عنصري
7- جرماني، جرم دار، جسمي، جسماني، هيولاني
معنوي
1- منسوب به ماده
material, physical, materialist, corporeal, worldly, somatic, idiographic, earthen, worldling
مادة، أدوات، ثوب، لوازم، مادي، جوهري، أساسي، هام، دنيوي، جسدي، غير روحي
fiziksel
physique
körperlich
físico
fisico
جسمانی، اساسی، اصولی، کلی، جسمی، فیزیکی، بدنی، طبیعی، دارای ماده، دنیوی، این جهانی، خاکی، تنی، اندیشه نگار، وابسته به مجاز، گلی، سفالی، ادم دنیا پرست، ماد