مبارک
licenseمعنی کلمه مبارک
معنی واژه مبارک
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | باشگون، پدرام، خجسته، خوش يمن، سعد، فرخ، فرخنده، مبروك، متبرك، مسعود، ميمون، نيك پي، همايون | ||
متضاد | نامبارك، ناميمون | ||
انگلیسی | blessed, auspicious, happy, blest | ||
عربی | مبارك، منح، سعيد، مبروك | ||
ترکی | mutlu | ||
فرانسوی | heureux | ||
آلمانی | glücklich | ||
اسپانیایی | feliz | ||
ایتالیایی | contento | ||
مرتبط | متبارک، خوشبخت، سعید، مساعد، خوش ایند، خوشحال، شاد، راضی، خوش، خرسند | ||
واژه | مبارک | ||
معادل ابجد | 263 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | mobārak | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [عربی] [قدیمی] | ||
مختصات | (مُ رَ) (ص .) | ||
آواشناسی | mobArak | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی مبارک | ||
پخش صوت |
با برکت، خجسته ، همايون فرخنده
خفتگاه هاي شتران
هو بخت هو مرواک خنشان
باد بر تو مبارک و خنشان
جشن نوروز و گوسبند کشان
(رودکي) فرخنده فرخ همايون
(واژه ي خجسته را نيز به جاي مبارک تازي
به کار مي برند آيد خجسته دگر گشته ي
گجسته يا گجسستک پهلوي به آرش
((ملعون)) نيست ک)
(اسم) جمع مبرک خفتنگاههاي شتران .
(اسم و صفت) - 1 برکت داده
با برکت . - 2 ميمون فرخنده
خجسته : روزگار مبارک
بر تهذيب احوال دين و ترتيب
اعمال ملک مصروف گردانيده ...
- 3 مقدس : دست مبارک حضرت رسول ص .
- 4 (اسم) نامي است از نامهاي مردان
(مخصوصا غلامان) . - 5 (بمناسبت مذکور)
غلام :
اسيري را بوعده شاد مي کن خ
مبارک مرده اي آزاد ميکن خ
(نظامي گنجينه ء گنجوي)
(يعني بنده ء مبارک نامي را که نزديک
مردنست آزاد کن) . يا حضور مبارک .
در خطاب به شاه و بزرگان استعمال کنند :
اين بنده را عرايضي است که تقديم حضور
مبارک ميشود . يا خاطر مبارک . چون از
ذهن و خاطر شاه و بزرگان ياد کنند
چنين تعبير آورند :
داعيه ء تعمير بيلقان از خاطر مبارک
سربرزده ...
باشگون، پدرام، خجسته، خوش يمن، سعد، فرخ، فرخنده، مبروك، متبرك، مسعود، ميمون، نيك پي، همايون
نامبارك، ناميمون
blessed, auspicious, happy, blest
مبارك، منح، سعيد، مبروك
mutlu
heureux
glücklich
feliz
contento
متبارک، خوشبخت، سعید، مساعد، خوش ایند، خوشحال، شاد، راضی، خوش، خرسند