متغیر
licenseمعنی کلمه متغیر
معنی واژه متغیر
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1-اسم 2- بي ثبات، نااستوار، ناپايدار، بي قرار 3- خشمگين، غضبناك 4- هار 5- دگرگون، متحول، متلون 6- كميت غيرثابت | ||
متضاد | ثابت مقدار ثابت | ||
انگلیسی | variable, changing, changeable, uncertain, changed, floating, unsteady, fitful, indignant, mercurial, angry, erratic, shifty, transitive, vicissitudinous, chequered | ||
عربی | متغير، متحول، متقلب، زائغ، قابل للتغيير، المتغير، شىء متقلب، عامل | ||
ترکی | değişken | ||
فرانسوی | variable | ||
آلمانی | variable | ||
اسپانیایی | variable | ||
ایتالیایی | variabile | ||
مرتبط | بی ثبات، تغییر پذیر، بی وفا، بی قرار، پر از تنوعات، تعویض پذیر، دگرگون شدنی، دگرگون پذیر، نا پایدار، مردد، نا معلوم، مشکوک، معلق، دمدمی، مبدل، شناور، متحرک بر روی اب، فاقد وسیلهاتصال، جابجا شده، لرزان، لق، حملهای، هوس پرست، خشمگین، رنجیده، اوقات تلخ، ازرده، تند، چالاک، سیمابی، جیوه دار، خشمناک، دردناک، دژم، نامنظم، دمدمی مزاج، سر گردان، حیله گر، دست و پادار، زرنگ، با ابتکار، انتقالی، متعدی، تراگذر، تحول پذیر، پر فراز و نشیب، شطرنجی، پیچازی، دارای تحولات | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "متغیر" در زبان فارسی به معنای "متغیر" یا "متنوع" است و معمولاً در علوم ریاضی، آمار، و علوم اجتماعی به کار میرود. در ادامه، به برخی از قواعد و نکات نگارشی و دستوری مربوط به این کلمه اشاره میشود:
این نکات به درک و به کارگیری صحیح کلمه "متغیر" در زبان فارسی کمک خواهد کرد. | ||
واژه | متغیر | ||
معادل ابجد | 1650 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | mote(a)qayyer | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [عربی: متَغیّر] | ||
مختصات | (مُ تَ غَ یِّ) [ ع . ] (اِفا.) | ||
آواشناسی | moteqayyer | ||
الگوی تکیه | WWWS | ||
شمارگان هجا | 4 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی متغیر | ||
پخش صوت |
برگردنده از حال خود، گرديده ، دگرگون کلمه "متغیر" در زبان فارسی به معنای "متغیر" یا "متنوع" است و معمولاً در علوم ریاضی، آمار، و علوم اجتماعی به کار میرود. در ادامه، به برخی از قواعد و نکات نگارشی و دستوری مربوط به این کلمه اشاره میشود: قواعد نوشتاری: استفاده به عنوان صفت: ترکیبهای زبانی: مفاهیم مرتبط: این نکات به درک و به کارگیری صحیح کلمه "متغیر" در زبان فارسی کمک خواهد کرد.
1-اسم
2- بي ثبات، نااستوار، ناپايدار، بي قرار
3- خشمگين، غضبناك
4- هار
5- دگرگون، متحول، متلون
6- كميت غيرثابت
ثابت مقدار ثابت
variable, changing, changeable, uncertain, changed, floating, unsteady, fitful, indignant, mercurial, angry, erratic, shifty, transitive, vicissitudinous, chequered
متغير، متحول، متقلب، زائغ، قابل للتغيير، المتغير، شىء متقلب، عامل
değişken
variable
variable
variable
variabile
بی ثبات، تغییر پذیر، بی وفا، بی قرار، پر از تنوعات، تعویض پذیر، دگرگون شدنی، دگرگون پذیر، نا پایدار، مردد، نا معلوم، مشکوک، معلق، دمدمی، مبدل، شناور، متحرک بر روی اب، فاقد وسیلهاتصال، جابجا شده، لرزان، لق، حملهای، هوس پرست، خشمگین، رنجیده، اوقات تلخ، ازرده، تند، چالاک، سیمابی، جیوه دار، خشمناک، دردناک، دژم، نامنظم، دمدمی مزاج، سر گردان، حیله گر، دست و پادار، زرنگ، با ابتکار، انتقالی، متعدی، تراگذر، تحول پذیر، پر فراز و نشیب، شطرنجی، پیچازی، دارای تحولات