متوازن
licenseمعنی کلمه متوازن
معنی واژه متوازن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | هم وزن، هم سنگ، معادل، برابر | ||
انگلیسی | equal, symmetric, symmetrical, equiponderant, balance | ||
عربی | متساو، مساو، معادل، عادل، متعادل، متواز، رصين، متماثل، ساوى، ضاهى، وازى، عدل، قرن نظير، متساوي | ||
ترکی | dengeli | ||
فرانسوی | équilibré | ||
آلمانی | ausgewogen | ||
اسپانیایی | equilibrado | ||
ایتالیایی | equilibrato | ||
مرتبط | مساوی، یکسان، متساوی، همگن، متقارن، متناسب، هم اندازه، معدل | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "متوازن" در فارسی به معنای تعادل، همخوانی یا هماهنگی است. برای استفاده صحیح از این کلمه و نگارش درست آن، توجه به چند نکته مهم است:
با رعایت این نکات، میتوان به درستی و به طور مؤثر از کلمه "متوازن" در نوشتار و گفتار استفاده کرد. | ||
واژه | متوازن | ||
معادل ابجد | 504 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | mote(a)vāzen | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [عربی: متَوازن] | ||
مختصات | (مُ تَ زِ) [ ع . ] (اِفا.) | ||
آواشناسی | motevAzen | ||
الگوی تکیه | WWWS | ||
شمارگان هجا | 4 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی متوازن | ||
پخش صوت |
هم سنگ، هم وزن کلمه "متوازن" در فارسی به معنای تعادل، همخوانی یا هماهنگی است. برای استفاده صحیح از این کلمه و نگارش درست آن، توجه به چند نکته مهم است: املا و نگارش: کلمه "متوازن" به صورت صحیح و بدون هیچگونه اشتباه املایی نوشته میشود. نحو: "متوازن" معمولاً به عنوان صفت در جملات استفاده میشود. برای مثال: "این طرح متوازن است." یا "او یک استدلال متوازن ارائه داد." ترکیبها: میتوان از "متوازن" در ترکیب با سایر کلمات استفاده کرد. مثلاً: "ساختار متوازن"، "رابطه متوازن" و... انتخاب افعال مناسب: معمولاً از افعالی مانند "بودن"، "داشتن"، "ایجاد کردن" و "حفظ کردن" در جملاتی که شامل "متوازن" هستند، استفاده میشود. برای مثال: "این سیستم باید متوازن باشد." با رعایت این نکات، میتوان به درستی و به طور مؤثر از کلمه "متوازن" در نوشتار و گفتار استفاده کرد.
هم وزن، هم سنگ، معادل، برابر
equal, symmetric, symmetrical, equiponderant, balance
متساو، مساو، معادل، عادل، متعادل، متواز، رصين، متماثل، ساوى، ضاهى، وازى، عدل، قرن نظير، متساوي
dengeli
équilibré
ausgewogen
equilibrado
equilibrato
مساوی، یکسان، متساوی، همگن، متقارن، متناسب، هم اندازه، معدل