افراط
licenseمعنی کلمه افراط
معنی واژه افراط
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | اغراق، تفريط، زيادهروي، گزافه، مبالغه | ||
متضاد | تفريط | ||
انگلیسی | excess, indulgence, extravagance, overindulgence, plethora, superfluity, exorbitance, exorbitancy, frill, intemperance, self-indulgence | ||
عربی | فائض، شطط، تجاوز الحدود، زيادة، إفراط، فرط، مفرط، إسراف، انغماس | ||
ترکی | aşırı | ||
فرانسوی | excès | ||
آلمانی | Überschuss | ||
اسپانیایی | exceso | ||
ایتالیایی | eccesso | ||
مرتبط | مازاد، اضافه، زیادی، فزونی، زیادتی، زیاده روی، گزافگری، خیره سری، بی اعتدالی، ازادی بیش از حد دادن، ازدیاد، ازدیاد خون در یک نقطه، فراوانی بیش از حد، بیش از حد، گزافی، حاشیه چیندار، لذت، چین، زوائد، تزئينات، خوش گذرانی | ||
واژه | افراط | ||
معادل ابجد | 291 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | 'efrāt | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی] | ||
مختصات | ( اِ ) [ ع . ] | ||
آواشناسی | 'efrAt | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی افراط | ||
پخش صوت |
از حد درگذرانيدن ، زياده روي کردن
اغراق، تفريط، زيادهروي، گزافه، مبالغه
تفريط
excess, indulgence, extravagance, overindulgence, plethora, superfluity, exorbitance, exorbitancy, frill, intemperance, self-indulgence
فائض، شطط، تجاوز الحدود، زيادة، إفراط، فرط، مفرط، إسراف، انغماس
aşırı
excès
Überschuss
exceso
eccesso
مازاد، اضافه، زیادی، فزونی، زیادتی، زیاده روی، گزافگری، خیره سری، بی اعتدالی، ازادی بیش از حد دادن، ازدیاد، ازدیاد خون در یک نقطه، فراوانی بیش از حد، بیش از حد، گزافی، حاشیه چیندار، لذت، چین، زوائد، تزئينات، خوش گذرانی