مجبور
licenseمعنی کلمه مجبور
معنی واژه مجبور
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب:
(صفت) [عربی]
مختصات:
(مَ) [ ع . ] (اِمف .)
الگوی تکیه:
WS
نقش دستوری:
صفت
آواشناسی:
majbur
منبع:
فرهنگ فارسی هوشیار
معادل ابجد:
251
شمارگان هجا:
2
دیگر زبان ها
انگلیسی
forced | compelled , obliged , compeled , constrained
ترکی
zoraki
فرانسوی
forcé
آلمانی
gezwungen
اسپانیایی
forzado
ایتالیایی
costretto
عربی
قسري | مجبر , اضطراري , مكره , قهري , متكلف
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
قاعدههای نگارشی و قواعد زبانی در زبان فارسی برای کلمه "مجبور" به شرح زیر است:
-
مفهوم: "مجبور" به معنی کسی است که به ناچار کاری را انجام میدهد یا تحت فشار و اجبار قرار دارد.
-
نحوهی کاربری:
- "مجبور" میتواند به عنوان صفت به کار رود. مثلاً:
- من مجبور شدم این کار را انجام دهم.
- او مجبور به ترک خانه شد.
- این کلمه به همراه حرف "به" یا "در" نیز میتواند استفاده شود:
- مجبور به کاری شدن
- مجبور در شرایطی خاص
- "مجبور" میتواند به عنوان صفت به کار رود. مثلاً:
-
قواعد نوشتاری:
- "مجبور" در نوشتار باید به طور صحیح و بدون اشتباه املایی نوشته شود.
- در جملهسازی، بهتر است به دقت به ساختار جملات توجه کنیم، تا از ابهام و نامفهومی پرهیز کنیم.
- معمولاً بهتر است از جملات کوتاه و واضح استفاده کرد تا مفهوم بهتر منتقل شود.
-
همخانوادهها:
- "اجبار": به معنی فشاری که بر کسی وارد میشود.
- "مجبور کردن": عمل وا داشتن کسی به انجام یک کار.
- قید و فاعل:
- معمولاً در جملاتی که از "مجبور" استفاده میشود، فاعل و قید باید مشخص و واضح باشند.
- مثال: "او مجبور است در امتحان شرکت کند."
بر اساس این قواعد، میتوان جملات متنوعی با استفاده از "مجبور" ساخت و به معنا و مفهوم آن در متن اشاره کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
- او به خاطر شرایط مالی مجبور شد شغل دوم پیدا کند.
- وقتی باران شروع به باریدن کرد، ما مجبور شدیم به سرعت به خانه برگردیم.
- معلم از دانشآموزان خواست تا تکالیفشان را زودتر انجام دهند، و عدم انجام آنها را مجبور به تنبیه میکرد.