افزودن
license
98
1667
100
معنی کلمه افزودن
معنی واژه افزودن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | add, increase, enhance, augment, append, eke, aggrandize, redouble, adjoin, imp, inset, preponderate, put on, subjoin, amplify | ||
عربی | جمع، ضم، أضاف، معدل، يضيف | ||
ترکی | eklemek | ||
فرانسوی | ajouter | ||
آلمانی | hinzufügen | ||
اسپانیایی | agregar | ||
ایتالیایی | aggiungere | ||
مرتبط | اضافه کردن، جمع کردن، ضمیمه کردن، زیاد کردن، باهم پیوستن، زیاد شدن، توسعه دادن، توانگر کردن، ترفیع دادن، بالا بردن، بلند کردن، تقویت کردن، تکمیل کردن، علاوه کردن، پیوست کردن، الحاق کردن، اویختن، بزرگ کردن، دو چندان کردن، دو برابر کردن، متصل شدن، متصل کردن، پیوستن، وصلت دادن، مجاور بودن، قلمه زدن، پیوند زدن، تکه دادن، مجهز کردن، ازار دادن، معرفی کردن، اضافه کردن، گذاشتن، چربیدن، سنگین تر بودن، چربیدن بر، پوشیدن، انجام دادن، تحمیل کردن، گذاردن، وانمود شدن، در پایان افزودن، وسعت دادن، مفصل کردن | ||
واژه | افزودن | ||
معادل ابجد | 148 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | 'afzudan | ||
ترکیب | (مصدر متعدی) ‹فزودن، افزاییدن، فزاییدن› | ||
مختصات | (اَ دَ) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی افزودن | ||
پخش صوت |
بيشتر کردن ، علاوه کردن
add, increase, enhance, augment, append, eke, aggrandize, redouble, adjoin, imp, inset, preponderate, put on, subjoin, amplify
جمع، ضم، أضاف، معدل، يضيف
eklemek
ajouter
hinzufügen
agregar
aggiungere
اضافه کردن، جمع کردن، ضمیمه کردن، زیاد کردن، باهم پیوستن، زیاد شدن، توسعه دادن، توانگر کردن، ترفیع دادن، بالا بردن، بلند کردن، تقویت کردن، تکمیل کردن، علاوه کردن، پیوست کردن، الحاق کردن، اویختن، بزرگ کردن، دو چندان کردن، دو برابر کردن، متصل شدن، متصل کردن، پیوستن، وصلت دادن، مجاور بودن، قلمه زدن، پیوند زدن، تکه دادن، مجهز کردن، ازار دادن، معرفی کردن، اضافه کردن، گذاشتن، چربیدن، سنگین تر بودن، چربیدن بر، پوشیدن، انجام دادن، تحمیل کردن، گذاردن، وانمود شدن، در پایان افزودن، وسعت دادن، مفصل کردن