افسر
licenseمعنی کلمه افسر
معنی واژه افسر
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- صاحبمنصب 2- تاج، ديهيم، كليل | ||
انگلیسی | officer,jemadar,praetor,praetorian | ||
عربی | ضابط، موظف، شرطي، مأمور، ضابط من مرتبة القادة، ربان باخرة، زود بالضباط، زود بالموظفين، أمر، وجه، أرشد، قاد | ||
ترکی | subay | ||
فرانسوی | officier | ||
آلمانی | offizier | ||
اسپانیایی | oficial | ||
ایتالیایی | ufficiale | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "افسر" در زبان فارسی به عنوان یک اسم استفاده میشود و به معنای مقام یا فردی که در یک سازمان نظامی یا غیرنظامی مسئولیت و وظایف خاصی را بر عهده دارد، به کار میرود. در زیر به برخی از قواعد و نکات مرتبط با این کلمه اشاره میکنیم: 1. املای کلمه:
2. نوع واژه:
3. جمع:
4. ترکیب با دیگر واژهها:
5. کاربرد در جملات:
6. قواعد نگارشی:
به طور کلی، "افسر" یک واژهای است که در متون رسمی و غیررسمی به وفور مورد استفاده قرار میگیرد و رعایت نگارش صحیح آن میتواند تأثیر زیادی بر کیفیت نوشتار داشته باشد. | ||
واژه | افسر | ||
معادل ابجد | 341 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | 'afsar | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [پهلوی: afsar. apisar] [قدیمی] | ||
مختصات | (اَ سَ) ( اِ.) | ||
آواشناسی | 'afsar | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی افسر | ||
پخش صوت |
تاج و کلاه پادشاهان کلمه "افسر" در زبان فارسی به عنوان یک اسم استفاده میشود و به معنای مقام یا فردی که در یک سازمان نظامی یا غیرنظامی مسئولیت و وظایف خاصی را بر عهده دارد، به کار میرود. در زیر به برخی از قواعد و نکات مرتبط با این کلمه اشاره میکنیم: به طور کلی، "افسر" یک واژهای است که در متون رسمی و غیررسمی به وفور مورد استفاده قرار میگیرد و رعایت نگارش صحیح آن میتواند تأثیر زیادی بر کیفیت نوشتار داشته باشد.
1- صاحبمنصب
2- تاج، ديهيم، كليل
officer,jemadar,praetor,praetorian
ضابط، موظف، شرطي، مأمور، ضابط من مرتبة القادة، ربان باخرة، زود بالضباط، زود بالموظفين، أمر، وجه، أرشد، قاد
subay
officier
offizier
oficial
ufficiale1. املای کلمه:
2. نوع واژه:
3. جمع:
4. ترکیب با دیگر واژهها:
5. کاربرد در جملات:
6. قواعد نگارشی: