محرک
license
98
1667
100
معنی کلمه محرک
معنی واژه محرک
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1-اسم 2- انگيزه، باعث 3- جنباننده 4- تحريك كننده، محرض، برانگيزاننده، مشوق 5- مسبب، واسطه، وسيله 6- مبهي 7- اغواگر، وسوسه گر | ||
عربی | دافع، حافز، سبب، باعث، محرك، قصد، تقوية، حث، حرض، الدافع | ||
واژه | محرک | ||
معادل ابجد | 268 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | moharrek | ||
ترکیب | (اسم، صفت) [عربی] | ||
مختصات | (مُ حَ رَّ) [ ع . ] (اِ مف .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی محرک | ||
پخش صوت |
تحريک شده ، برانگيخته شده
بن گردن
بر انگيخته
جنباک راننيتار هنگختار
مو (اوستايي بهروز)
مو تار انگيختار جنباننده
پس يقين در عقل هر داننده هست -
اين که با جنبنده جنباننده هست
(مولانا) سر کلاوه (گويش افغاني)
(اسم) بن گردن .
(اسم) تحريک شده برانگيخته
جمع : محرکين .
(اسم) تحريک کننده برانگيزاننده
ورغلاننده جمع : محرکين . يا محرک اول .
ذات حق تعالي . يا محرک سرمدي .
ذات حق تعالي .
1-اسم
2- انگيزه، باعث
3- جنباننده
4- تحريك كننده، محرض، برانگيزاننده، مشوق
5- مسبب، واسطه، وسيله
6- مبهي
7- اغواگر، وسوسه گر
دافع، حافز، سبب، باعث، محرك، قصد، تقوية، حث، حرض، الدافع