محقق
licenseمعنی کلمه محقق
معنی واژه محقق
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | تاييد، تحقيق شده، ثابت شده، درست، راست، قطعي، محرز، مدلل، مسجل، مسلم | ||
متضاد | نامحرز | ||
انگلیسی | certain, ascertained, unquestionable, unquestioning, incontestable, positive, sure, right, scholar, researchist, research fellow | ||
عربی | مؤكد، معين، متأكد، يقيني، متيقن، لا ريب فيه، محتوم، واثق، تأكيد | ||
مرتبط | معین، قطعی، فلان، معلوم، مشخص، غیرقابل منازعه، رد نکردنی، غیرقابل اعتراض، بی چون و چرا، غیر قابل بحی، مثبت، یقین، مطمئن، خاطر جمع، صحیح، بجا، درست کار، پژوهشگر، دانشمند، دانش پژوه، دانشور، ادیب | ||
واژه | محقق | ||
معادل ابجد | 248 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | mohaqqaq | ||
ترکیب | (صفت) [عربی] | ||
مختصات | (مُ حَ قَّ) [ ع . ] (اِمف .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی محقق | ||
پخش صوت |
تحقيق کننده ، پژوهنده
تاييد، تحقيق شده، ثابت شده، درست، راست، قطعي، محرز، مدلل، مسجل، مسلم
نامحرز
certain, ascertained, unquestionable, unquestioning, incontestable, positive, sure, right, scholar, researchist, research fellow
مؤكد، معين، متأكد، يقيني، متيقن، لا ريب فيه، محتوم، واثق، تأكيد
معین، قطعی، فلان، معلوم، مشخص، غیرقابل منازعه، رد نکردنی، غیرقابل اعتراض، بی چون و چرا، غیر قابل بحی، مثبت، یقین، مطمئن، خاطر جمع، صحیح، بجا، درست کار، پژوهشگر، دانشمند، دانش پژوه، دانشور، ادیب