محل
licenseمعنی کلمه محل
معنی واژه محل
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- جايگاه، جا، حله، ربع، ماوا، مسكن، مقام، مكان، موقعيت، موضع، نقطه 2- محلت، كوي، برزن، محله، سرگذر 3- اعتنا، توجه 4- موقع، وقت، هنگام 5- ارز، ارزش، قدر، منزلت 6- اعتبار، موجودي 7- فرصت، مجال مهلت 8- حد، اندازه 9- مورد 10- تنا | ||
انگلیسی | location, place, site, position, locality, spot, locale, room, situs, vacancy, whereabout | ||
عربی | موقع، مركز، مكان تصوير فلم، لقطات خارجية | ||
مرتبط | مکان، موقعیت، تعیین محل، اندری، جایگاه، وهله، مقر، زمین زیر ساختمان، محل خاص، لکه، لحظه، خال، اتاق، خانه، فضا، ناحیه، وضع، جای خالی، خلاء، محل خالی، پست بلاتصدی، محل تقریبی، حدود تقریبی | ||
واژه | محل | ||
معادل ابجد | 78 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | mahal[l] | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: محلّ، جمع: محال] | ||
مختصات | (مَ حَ لّ) [ ع . ] (اِ.) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی محل | ||
پخش صوت |
جاي فرود آمدن، موقف و موضع، مسکن و منزل و مقام،
جايگاه ، مکان
1- جايگاه، جا، حله، ربع، ماوا، مسكن، مقام، مكان، موقعيت، موضع، نقطه
2- محلت، كوي، برزن، محله، سرگذر
3- اعتنا، توجه
4- موقع، وقت، هنگام
5- ارز، ارزش، قدر، منزلت
6- اعتبار، موجودي
7- فرصت، مجال مهلت
8- حد، اندازه
9- مورد
10- تنا
location, place, site, position, locality, spot, locale, room, situs, vacancy, whereabout
موقع، مركز، مكان تصوير فلم، لقطات خارجية
مکان، موقعیت، تعیین محل، اندری، جایگاه، وهله، مقر، زمین زیر ساختمان، محل خاص، لکه، لحظه، خال، اتاق، خانه، فضا، ناحیه، وضع، جای خالی، خلاء، محل خالی، پست بلاتصدی، محل تقریبی، حدود تقریبی