افشره
licenseمعنی کلمه افشره
معنی واژه افشره
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | شيره، عصاره، عصير | ||
انگلیسی | draw | ||
عربی | رسم، سحب، عقد، لفت الانتباه، تلقى، استهوى، خسر، ربح، استل، جرى سحب يانصيب، أزاح، انتزع، تقاضى، لوى القوس، أطلق، استنتج، طول معدنا، تقدم تدريجيا، إجتذب المشاهدين، حرر وصية، تعادل، جر، الجزء المرن، شىء جذاب، مباراة يتعادل فيها فريقان، ورقة لعب، يرسم | ||
ترکی | afşra | ||
فرانسوی | afshra | ||
آلمانی | afshra | ||
اسپانیایی | afshra | ||
ایتالیایی | afshra | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «افشره» در زبان فارسی به معنای «عصاره» یا «مکث» است و به طور کلی به شکل خاصی از عصارهگیری یا خلاصهسازی اشاره دارد. در نوشتن و استفاده از این کلمه، مطابق با قواعد نگارشی زبان فارسی، نکات زیر را باید در نظر گرفت:
از این رو، هنگام نگارش متون فارسی، توجه به معنی و کاربرد درست کلمات از جمله «افشره» ضروری است. | ||
واژه | افشره | ||
معادل ابجد | 586 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | 'afšore | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [مخففِ افشرده] ‹افشرج› | ||
مختصات | (اَ شُ رِ) ( اِ.) | ||
آواشناسی | 'afSore | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی افشره | ||
پخش صوت |
عصاره ميوه ، آب ميوه کلمه «افشره» در زبان فارسی به معنای «عصاره» یا «مکث» است و به طور کلی به شکل خاصی از عصارهگیری یا خلاصهسازی اشاره دارد. در نوشتن و استفاده از این کلمه، مطابق با قواعد نگارشی زبان فارسی، نکات زیر را باید در نظر گرفت: نقطهگذاری: در صورت استفاده از «افشره» در جملات، باید به استفاده صحیح از نقطهگذاری توجه کرد. مثلاً: «افشره این مقاله، پیامی کلیدی دربارهٔ اهمیت حفظ محیط زیست است.» اسم و فعل: این کلمه عمدتاً به عنوان اسم استفاده میشود، بنابراین باید در جملات به درستی به کار رود. جمعبندی: اگر بخواهید از «افشره» به صورت جمع استفاده کنید، میتوانید از «افشرهها» استفاده کنید. مثلاً: «افشرههای مفید این پژوهش، در تصمیمگیریهای آینده مؤثر خواهد بود.» از این رو، هنگام نگارش متون فارسی، توجه به معنی و کاربرد درست کلمات از جمله «افشره» ضروری است.
شيره، عصاره، عصير
draw
رسم، سحب، عقد، لفت الانتباه، تلقى، استهوى، خسر، ربح، استل، جرى سحب يانصيب، أزاح، انتزع، تقاضى، لوى القوس، أطلق، استنتج، طول معدنا، تقدم تدريجيا، إجتذب المشاهدين، حرر وصية، تعادل، جر، الجزء المرن، شىء جذاب، مباراة يتعادل فيها فريقان، ورقة لعب، يرسم
afşra
afshra
afshra
afshra
afshra