مرئی شدن
license
98
1667
100
معنی کلمه مرئی شدن
معنی واژه مرئی شدن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | ظاهر شدن، هويدا گشتن، پديدار گشتن، آشكار شدن، پيداشدن، قابل رويت شدن، ديده شدن | ||
انگلیسی | visible | ||
عربی | مرئي، ظاهر، منظور، واضح | ||
واژه | مرئی شدن | ||
معادل ابجد | 605 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی مرئی شدن | ||
پخش صوت |
ديده شدن
(مصدر) -1 ديده شدن :
مرئي از بخت من نشد خط عيش
ديده ء بخت ناتوان باشد .
(وحشي)
- 2 آشکار شدن هويدا شدن ظاهرشدن :
در خلال اين احوال ستاره ء ذو ذوابه اي
در آسمان در برج قوس مرئي شد .
ظاهر شدن، هويدا گشتن، پديدار گشتن، آشكار شدن، پيداشدن، قابل رويت شدن، ديده شدن
visible
مرئي، ظاهر، منظور، واضح