مستر
licenseمعنی کلمه مستر
معنی واژه مستر
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | master | ||
عربی | رئيسي، ماجستير، سيد، السيد، ربان، خبير، فنان، مدرس، رب العمل، ولي الأمر، رئيس مؤسسة، حاكم، خط رئيسي، منتصر، المتغلب، تخصص، تغلب، سيطر، كبح، روض، برع في، يتقن | ||
ترکی | usta | ||
فرانسوی | maître | ||
آلمانی | meister | ||
اسپانیایی | maestro | ||
ایتالیایی | maestro | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "مستر" که به معنای آقا یا جناب در زبان انگلیسی است، در زبان فارسی بهکار میرود. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی درباره این کلمه اشاره میکنم:
با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "مستر" به طور مؤثری در نگارشهای خود استفاده کنید. | ||
واژه | مستر | ||
معادل ابجد | 700 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | mosattar | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (صفت) [عربی] [قدیمی] | ||
مختصات | (مُ سَ تَّ) [ ع . ] (اِمف .) | ||
آواشناسی | mester | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی مستر | ||
پخش صوت |
پوشش کلمه "مستر" که به معنای آقا یا جناب در زبان انگلیسی است، در زبان فارسی بهکار میرود. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی درباره این کلمه اشاره میکنم: نویسندگی و نگارش: هنگام استفاده از کلمه "مستر" بهخصوص در متون رسمی یا ادبی، بهتر است از نگارش درست آن اطمینان حاصل کنید. این کلمه باید به صورت "مستر" نوشته شود و نه دیگر شکلهای مشابه. استفاده در جملات: ترکیب با نامها: معمولاً "مستر" با نام یا نام خانوادگی به کار میرود: "مستر اسمخانوادگی". در شرایط رسمیتر میتوان از "جناب آقای" نیز استفاده کرد: "جناب آقای اسمخانوادگی". عدم درجهبندی اجتماعی: توجه داشته باشید که "مستر" به معنای مقام اجتماعی خاص نیست و بیشتر به عنوان یک عنوان محترمانه به کار میرود. استفاده در متون غیررسمی: در متون غیررسمی یا مکالمات روزمره، میتوان از این کلمه برای خطاب دوستانه یا آشنایان نیز استفاده کرد، اما باید به لحن و سبک گفتوگو توجه داشت. با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "مستر" به طور مؤثری در نگارشهای خود استفاده کنید.
پوشنده
پوشيده
(اسم) پوشيده شده پنهان گشته .
master
رئيسي، ماجستير، سيد، السيد، ربان، خبير، فنان، مدرس، رب العمل، ولي الأمر، رئيس مؤسسة، حاكم، خط رئيسي، منتصر، المتغلب، تخصص، تغلب، سيطر، كبح، روض، برع في، يتقن
usta
maître
meister
maestro
maestro