مشت افشار
licenseمعنی کلمه مشت افشار
معنی واژه مشت افشار
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | afshar fist | ||
عربی | قبضة afshar | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "مشت افشار" شامل دو بخش است: "مشت" که به معنی قبضه کردن دست و "افشار" که میتواند به عنوان اسم (مانند نام خانوادگی) یا به معنای "فشار" در برخی بافتها استفاده شود. در نگارش این کلمه، باید به چند نکته توجه داشته باشید:
اگر سوال خاصی درباره کاربرد یا نگارش این عبارت دارید، خوشحال میشوم کمک کنم! | ||
واژه | مشت افشار | ||
معادل ابجد | 1322 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
مختصات | (مُ. اَ) (اِمر.) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی مشت افشار | ||
پخش صوت |
- 1 آنچه ک بمشت افشرده باشند . يا زر کلمه "مشت افشار" شامل دو بخش است: "مشت" که به معنی قبضه کردن دست و "افشار" که میتواند به عنوان اسم (مانند نام خانوادگی) یا به معنای "فشار" در برخی بافتها استفاده شود. در نگارش این کلمه، باید به چند نکته توجه داشته باشید: استفاده صحیح از فاصله: اگر "مشت افشار" به عنوان یک نام مطرح است، باید بین دو کلمه یک فاصله وجود داشته باشد. حروف بزرگ و کوچک: اگر "افشار" نام خانوادگی باشد، معمولاً با حرف بزرگ نوشته میشود: "مشت افشار". نکات نگارشی: در جملهها و متون رسمی باید به دستور زبان و ساختار جملات توجه شود. به عنوان مثال: اگر سوال خاصی درباره کاربرد یا نگارش این عبارت دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
مشت افشار . طلايي که در خزينه ء خسرو
پرويز بود . گويند مانندموم نرم مي شد
و هر وصورت که مي خواستند از آن
مي ساختند . توضيح بيروني در
الجماهر آورده :
و اغلب الظن في الذهب المستفشار
(المستفشار) انه للينه و انه کان
في ايام الفرس محظورا علي العامه من
جهه السياسه و کان للملوک خاصه و پس از چند
سطر نويسد : و قال حمزه ان سيبه
کان من کره من ذهب محلول تقلبها الملوک
و لعابها کما تقلب الان اکراللخالخ
و کان اذا قبض عليها انسال الذهب من بين
اصابعه کانه عصره فانعصر . والمشتفشار
هوالشراب المعصوربالارجل للعوام .
در مجمل التواريخ و القصص
آمده : و زرمشت افشار که برآن مهر
نهادي و برسان موم بود . کريستنسن
در تاريخ ايران در زمان ساسانيان بنقل
از غرر اخبار ملوک الفرس آورده :
از عجايب دستگاه پرويز... قطعه ء زري بوزن
200 مثقال (مشت افشار) بود که چون
موم نرم بود و ميتوانستند آنرا باشکال
مختلف در آورند :
زرمشت افشار بودي بوسه ء او را بها
سبلت آورد و سرا پر زرمشت افشار شد .
(سوزني)
و دست افشار را هم بهمين معني آورده اند .
- 2 عطردان کوچک زرين که بزرگان در دست
گيرند . - 3 شراب پيش رس شراب جهودي
مسطار .
afshar fist
قبضة afshar