مطبق
licenseمعنی کلمه مطبق
معنی واژه مطبق
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | definition | ||
عربی | تعريف، تحديد، التحديد، إيضاح، حد، الوضوحية في الشيء | ||
ترکی | kibrit | ||
فرانسوی | correspondre | ||
آلمانی | übereinstimmen | ||
اسپانیایی | fósforo | ||
ایتالیایی | incontro | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "مطبق" در زبان فارسی به معنی "پوشیده" یا "پوششدار" است. در زمینههای مختلف، میتواند معانی یا کاربردهای متفاوتی داشته باشد. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میکنم:
به طور کلی، هنگام استفاده از کلمه "مطبق"، توجه به معنا و بافت جمله اهمیت بالایی دارد تا از ابهام و سوءتفاهم جلوگیری شود. | ||
واژه | مطبق | ||
معادل ابجد | 151 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | motbeq | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [عربی] [قدیمی] | ||
مختصات | (ابر) | ||
آواشناسی | motabbaq | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی مطبق | ||
پخش صوت |
- 1 اشکوبيده - 2 نور ديده - 3 پوشانيده کلمه "مطبق" در زبان فارسی به معنی "پوشیده" یا "پوششدار" است. در زمینههای مختلف، میتواند معانی یا کاربردهای متفاوتی داشته باشد. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میکنم: نحوه نوشتن: کلمه "مطبق" همواره باید به همین شکل نوشته شود و از اشتباهاتی مانند "مطابق" یا دیگر اشکال مشابه پرهیز شود. تضاد واژه: واژههای متضاد "مطبق" ممکن است شامل واژههایی باشند که به معانی باز یا غیرپوشیده اشاره دارند. جایگاه کلمه در جمله: "مطبق" میتواند به عنوان صفت در جملهها به کار رود. به عنوان مثال: "این کتاب مطبق دارای مطالب ارزشمندی است." ایستا و دینامیک: با توجه به کاربرد و مفهوم، ممکن است کلمه "مطبق" در متنهای علمی، ادبی یا غیررسمی به کار رود، و این میتواند بر روی انتخاب واژههای مرتبط با آن تأثیر بگذارد. همنشینی کلمات: کلمه "مطبق" معمولاً با کلماتی مانند "کتاب"، "پوشش"، و "محصول" همنشینی دارد. به طور کلی، هنگام استفاده از کلمه "مطبق"، توجه به معنا و بافت جمله اهمیت بالایی دارد تا از ابهام و سوءتفاهم جلوگیری شود.
- 4 غژيده بر هم نشسته - 5 سياهچال
- 1 غژنده از غژيدن
- 2 پوشاننده پوشنده
- 1 غژيده - 2 سر پوش دار
- 1 کار بر - 2 در بر گير فرا گير
- 3 فرو گيرنده
(اسم) - 1 بر روي هم نهاده (چنانکه
طبق بالايي را بر روي طبق پاييني)
طبقه طبقه . - 2 پوشانيده .
- 3 درهم پيچيده . يا حروف مطبق .
عبارتند از : ص ض ط ظ .
(اسم) - 1 تو در تو شده طبقه طبقه
شده . - 2 داراي سرپوش . - 3 انگوري که
روي داربست مو عمل نيامده باشد .
- 4 (اسم) نوعي پارچه .
(اسم) - 1 پوشاننده . - 2 اجماع کننده
بر کاري . - 3 برهم نهنده . يا جنون
مطبق . ديوانگيي که صاحب آن راغشي
و بيخردي عارض شود .
(اسم) - 1 کسي که امور را باراي صايب
خود حل و فصل کند مرد رسادر امر .
- 2 در برگيرنده تمامت چيزي را شامل
شونده . - 3 پوشنده ء فضا . - 4 فروگيرنده ء
زمين (آب) .
definition
تعريف، تحديد، التحديد، إيضاح، حد، الوضوحية في الشيء
kibrit
correspondre
übereinstimmen
fósforo
incontro