معرفه
licenseمعنی کلمه معرفه
معنی واژه معرفه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | target | ||
عربی | الهدف، هدف، علامة التصويب، إشارة قرصية، لوحة التصويب، الدريئة حلقة لتعليم الرماية | ||
ترکی | bilgili | ||
فرانسوی | bien informé | ||
آلمانی | kenntnisreich | ||
اسپانیایی | experto | ||
ایتالیایی | ben informato | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) در زبان فارسی، «معرفه» به معنای شناخته شده و مشخص به کار میرود و به عنوان یک نوع اسم در قواعد دستوری مورد توجه قرار میگیرد. در اینجا نکاتی درباره کلمه «معرفه» و کاربرد آن را بررسی میکنیم: ۱. تعریف معرفه: معرفه به کلماتی اطلاق میشود که به شخص، مکان، یا چیزی مشخص اشاره دارند. به عنوان مثال: «کتاب» (کتاب مشخص)، «شهر تهران» (شهر خاص). ۲. نشانههای معرفه:
۳. قواعد نگارشی:
۴. تفاوت بین معرفه و نکره:
۵. توجه به زمینه:
در نهایت، شناخت صحیح و استفاده از کلمات معرفه در نوشتار و گفتار فارسی، به افزایش وضوح و دقت بیان کمک میکند. | ||
واژه | معرفه | ||
معادل ابجد | 395 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
نقش دستوری | اسم | ||
مختصات | (مَ رَ فِ) [ ع . معرفة ] (اِ.) | ||
آواشناسی | ma'refe | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی معرفه | ||
پخش صوت |
معرفت در فارسي : - 1 شناخت - 2 دانش در زبان فارسی، «معرفه» به معنای شناخته شده و مشخص به کار میرود و به عنوان یک نوع اسم در قواعد دستوری مورد توجه قرار میگیرد. در اینجا نکاتی درباره کلمه «معرفه» و کاربرد آن را بررسی میکنیم: ۱. تعریف معرفه: معرفه به کلماتی اطلاق میشود که به شخص، مکان، یا چیزی مشخص اشاره دارند. به عنوان مثال: «کتاب» (کتاب مشخص)، «شهر تهران» (شهر خاص). ۲. نشانههای معرفه: ۳. قواعد نگارشی: ۴. تفاوت بین معرفه و نکره: ۵. توجه به زمینه: در نهایت، شناخت صحیح و استفاده از کلمات معرفه در نوشتار و گفتار فارسی، به افزایش وضوح و دقت بیان کمک میکند.
- 3 در يافت
از معرفه شناخته : زبانزد دستوري
(اسم) اسمي است که نزد مخاطب معلوم
و معهود باشد مثلا اگر کسي بمخاطب
خود بگويد : عاقبت خانه را فروختم و
دکانها را خريدم . مقصود اين است :
خانه اي را که شما اطلاع داريد فروختم
و دکانهايي را که ميشناسيد خريدم .
توضيح معرفه بصورتهاي ذيل در فارسي
بکار ميرود :
- 1 صورت اسم جنس با قرينه : مردي
در بيابان دچار گرگي شد . مرد با
گرگ جنگيده و سرانجام گرگ را کشت .
-2 گاه اسم را با آن و اين معرفه
سازند : گفت : برو و اين زن را بياور .
او بشد و زن را پيش طالوت آورد .
گفت : توبه ء او آنست که بدان شارستان
جباران شود . - 3 در زبان تخاطب
با الحاق ه (آ در شمال ايران
و ا در مرکز) يا - ي معرفه سازند :
اسبه را خريدم . خانهه را فروختم مردي
امروز آمد . (اين يا ء يا ء و حدت
و نکره نيست) .
target
الهدف، هدف، علامة التصويب، إشارة قرصية، لوحة التصويب، الدريئة حلقة لتعليم الرماية
bilgili
bien informé
kenntnisreich
experto
ben informato