مقدمه
licenseمعنی کلمه مقدمه
معنی واژه مقدمه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- آغاز، اول، ابتدا 2- پيش گفتار، ديباچه، سرآغاز، فاتحه | ||
متضاد | موخره 1- بدو، فاتحه، نخست 2- پيشاني، جبين، ناصيه 3- پيشرو لشكر، طليعه 4- رويداد، اتفاق، حادثه، جريان، واقعه 5- مدخل | ||
انگلیسی | introduction, preface, prelude, preamble, prologue, preliminary, start, catastasis, exordium, forepart, foretoken, incipience, induction, proem, protasis, front matter, lead-up | ||
عربی | مقدمة، تقديم، عرض، مدخل، تعريف، تمهيد، مقدم، فاتحة، مطلع | ||
ترکی | giriiş | ||
فرانسوی | introduction | ||
آلمانی | einführung | ||
اسپانیایی | introducción | ||
ایتالیایی | introduzione | ||
مرتبط | معرفی، ابداع، معارفه، دیباچه، پیش گفتار، سراغاز، اغاز، پیش در امد، قسمت مقدماتی، سراغاز مقدمه کتاب، مقدمه سند، توضیحات، مقدمات، امتحان مقدماتی، شروع، مبداء، حد اعلی و منتا درجه رل نمایش، سردفتر، اول هر چیزی، جلو، قسمت جلو، قبل، نشان پیش، اعلام قبلی، سر، وضع مقدماتی ابتدایی، حالت نخستین، نادانئی، القاء، استقراء، استنتاج، قیاس، قیاس کل از جزء، رساله مقدماتی، مقدمه سخنرانی، دوره مقدمتی، نخستین قسمت درام قدیم رومی، راهنما | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "مقدمه" در زبان فارسی به معنای آغاز، پیشدرآمد یا مقدمهچینی برای موضوعی خاص است. در نوشتارهای فارسی، استفاده صحیح از این کلمه، به ویژه در متون رسمی و علمی، بسیار مهم است. در ادامه به برخی از قواعد نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
با رعایت این نکات، میتوانید مقدمهای مؤثر و جذاب بنویسید که توجه خواننده را جلب کند. | ||
واژه | مقدمه | ||
معادل ابجد | 189 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | moqadda(e)me | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: مقدَّمَة] | ||
مختصات | (مُ قَ دَّ مِ) [ ع . مقدمة ] (اِ.) | ||
آواشناسی | moqaddame | ||
الگوی تکیه | WWWS | ||
شمارگان هجا | 4 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی مقدمه | ||
پخش صوت |
پيشاپيش، جلوتر، از پيش، کلمه "مقدمه" در زبان فارسی به معنای آغاز، پیشدرآمد یا مقدمهچینی برای موضوعی خاص است. در نوشتارهای فارسی، استفاده صحیح از این کلمه، به ویژه در متون رسمی و علمی، بسیار مهم است. در ادامه به برخی از قواعد نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: استفاده از کلمه "مقدمه": عدم تکرار: نکات نگارشی: ساختار مقدمه: با رعایت این نکات، میتوانید مقدمهای مؤثر و جذاب بنویسید که توجه خواننده را جلب کند.
اول از هر چيزي و جزء پيشين و نخستين از هر چيزي
1- آغاز، اول، ابتدا
2- پيش گفتار، ديباچه، سرآغاز، فاتحه
موخره
1- بدو، فاتحه، نخست
2- پيشاني، جبين، ناصيه
3- پيشرو لشكر، طليعه
4- رويداد، اتفاق، حادثه، جريان، واقعه
5- مدخل
introduction, preface, prelude, preamble, prologue, preliminary, start, catastasis, exordium, forepart, foretoken, incipience, induction, proem, protasis, front matter, lead-up
مقدمة، تقديم، عرض، مدخل، تعريف، تمهيد، مقدم، فاتحة، مطلع
giriiş
introduction
einführung
introducción
introduzione
معرفی، ابداع، معارفه، دیباچه، پیش گفتار، سراغاز، اغاز، پیش در امد، قسمت مقدماتی، سراغاز مقدمه کتاب، مقدمه سند، توضیحات، مقدمات، امتحان مقدماتی، شروع، مبداء، حد اعلی و منتا درجه رل نمایش، سردفتر، اول هر چیزی، جلو، قسمت جلو، قبل، نشان پیش، اعلام قبلی، سر، وضع مقدماتی ابتدایی، حالت نخستین، نادانئی، القاء، استقراء، استنتاج، قیاس، قیاس کل از جزء، رساله مقدماتی، مقدمه سخنرانی، دوره مقدمتی، نخستین قسمت درام قدیم رومی، راهنما