ملک
licenseمعنی کلمه ملک
معنی واژه ملک
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- خطه، سرزمين، شهر، قلمرو، كشور، ولايت 2- استيلا، پادشاهي، سلطه، فرمانروايي 3- احتشام، بزرگي، عظمت 4- جهان ظاهر، عالم سفلي | ||
متضاد | رعيت | ||
انگلیسی | estate, hacienda, domain, territory, dominion, realty, fief, property | ||
عربی | ممتلكات، ملكية، عزبة، مقاطعة، مال، حالة، وضع | ||
ترکی | özellikler | ||
فرانسوی | la propriété | ||
آلمانی | die eigenschaft | ||
اسپانیایی | la propiedad | ||
ایتالیایی | la proprietà | ||
مرتبط | املاک، اموال، دارایی، دسته، وضعیت، بنگاه کشاورزی یا معدن و مانند ان، دامنه، حوزه، دایره، املاک خالصه، خاک، سرزمین، کشور، حکومت، دارایی غیر منقول، عقار، تیول | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "ملک" در زبان فارسی معانی و کاربردهای مختلفی دارد و میتواند به شیوههای متفاوتی مورد استفاده قرار گیرد. در اینجا به برخی از نکات قواعدی و نگارشی در مورد این کلمه اشاره میشود:
با توجه به کاربردهای مختلف "ملک"، مهم است که در متن به دقت به معنا و سیاق جمله توجه کنید تا ابهامی ایجاد نشود. | ||
واژه | ملک | ||
معادل ابجد | 90 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | melk | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [قدیمی] | ||
مختصات | (مِ) [ ع . ] | ||
آواشناسی | malek | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی ملک | ||
پخش صوت |
پادشاه ملوک، داراي مملکت کلمه "ملک" در زبان فارسی معانی و کاربردهای مختلفی دارد و میتواند به شیوههای متفاوتی مورد استفاده قرار گیرد. در اینجا به برخی از نکات قواعدی و نگارشی در مورد این کلمه اشاره میشود: معانی مختلف: بکارگیری در جملات: تنظیمات نگارشی: نقطهگذاری: با توجه به کاربردهای مختلف "ملک"، مهم است که در متن به دقت به معنا و سیاق جمله توجه کنید تا ابهامی ایجاد نشود.
دارائي، آنچه در تصرف کسي باشد، هستي
- 1 هير دستکرد خواستک : خواسته
- 2 ماهک سپيدي بن ناخن
فرشته در برخي از واژه نامه ها امشا
سبند يا امشا سپنتا ي اوستايي را فرشته
دانسته و گمان کرده اند که در کيش زرتشت
هفت فرشته با نام امشاسبند در کار است .
اين بر داشت درست نيست
يکي از هفت امشاسبند
اور مزد است شش تاي ديگر فروز گان
(صفات الهي) اور مزد
- 1 خاوند خداوند - 2 هير دار
روستا خاوند - 3 شهريار
پارسي است خلر بسله از گياهان
- 1 چيرگي - 2 شهرياري - 3 سترگي
(اسم) فرشته : ... } و از غبار نعال
باد پايان چشم ملک خيره مي گشت . {
(جوامع الحکايات 16:1)
جمع : ملائک (ملايک) ملائکه (ملايکه
) . يا ملک مقرب . - 1 فرشته اي که
نزديک باستان حضرت حق است . عدد اين گونه
فرشتگان در اسلام چهار است : جبرائيل
اسرافيل ميکائيل عزرائيل و در دين
زردشت هفت و در دين يهود نيز هفت است .
- 2 صدرالدين شيرازي عقل اول را ملک
مقرب و عقول طوليه را ملايکه مقربين
ناميده باعتبار قاهريت و تاثير آنها در
مادون خود (مبدا و معاد صدرا 92 رساله
صدرا 105 اسفار ج 3 ص 101)
(اسم) - 1 خداوند صاحب .
- 2 صاحب ملک . - 3 شاه پادشاه :
} گر ملک اين است و چنين روزگار
زين ده ويران دهمت صد هزار . {
(نظامي)
توضيح مرحوم قزويني نوشته : } در ايران
و متعلقات آن حکمرانان ولايات و ممالکي را
که استقلال کلي نداشته بلکه باجگذار
(باجگزار) پادشاهان مستقله ديگر بودند
ولي حکومت ايشان ارثي و ابا عن جد بوده
} ملک { ميخوانده اند و اين لقب را نيز
سلاطين مستقله بديشان عطا ميکرده اند و
پادشاهان مستقله از قبيل غزنويه و سلجوقيه
و غوريه فيروز کوه و خوارزمشاهيه داراي
لقب رسمي } سلطان { بودند و غالبا
اين لقب بايستي از دارالخلافه بغداد براي
ايشان فرستاده شود و چون اول کسي که
خود را } سلطان { خواند بشرحي که در کتب
تواريخ مذکوراست سلان محمود غزنوي بوده
است لهذا ملوک سابق نيز بر غزنويه را چون
صفاريه و سامانيه و ديالمه کسي بلقب سلطان
نخوانده است و بعد از فتح بغداد بدست
مغول و انقراض خلافت عربيه اين نظم و
ترتيب مانند بسي از نظامات و ترتيبات ديگر
از ميان رفت و مفهوم مصطلح اين دو لقب با
يکديگر مختلط گرديد (چهارمقاله و تعليقات
باهتمام م .معين مقدمه ص دوازده ح 2)
و هم ايشان در ياد داشتها 131:7
نوشته اند : } ملک را غالبا(بلکه هميشه)
بر کسي اطلاق ميکرده اند که در تحت تبعيت
او (سلطان { بوده است که عبارت بوده اند
از ولات و حکمرانان ايالات که در سلسله
مخصوصي بطور وراثت محصور بوده است و اشبه
شيئي بوده است بخديو هاي مصر حاليه يا
راجه هاي هند نسبت بدولت انگليس و مرادف
بوده با حاليه ولي سلطان بدون ترديد و
شک هميشه اطلاق ميشده است بپادشاه
مستقل مستبد که ابدا تحت حمايت و تبعيت
کس ديگر نبوده است . { در دوره
سلجوقيان ملک باعضاي فرودست خاندان
سلطنتي اطلاق ميشده . در عهد تيموري بولات
ايالات که ارثا بدان مقام رسيده بودند
اطلاق ميگرديده : } و بر مقتضاي عهدي که
گرگين ملک گرج در سال گذشته ... کرده بود
مي بايست هنگام رايت فتح آيت را باقدام
مسکنت و ضراعت استقبال نموده بودي . {
(ظفرنامه يزدي . چا. امير کبير 365:2) .
در دوران صفويان عنوان ملک تنزل يافت و
بامرا و حکام نيز اطلاق شد . - 4 خداي
متعال . يا ملک تعالي . خداي تعالي .
1- خطه، سرزمين، شهر، قلمرو، كشور، ولايت
2- استيلا، پادشاهي، سلطه، فرمانروايي
3- احتشام، بزرگي، عظمت
4- جهان ظاهر، عالم سفلي
رعيت
estate, hacienda, domain, territory, dominion, realty, fief, property
ممتلكات، ملكية، عزبة، مقاطعة، مال، حالة، وضع
özellikler
la propriété
die eigenschaft
la propiedad
la proprietà
املاک، اموال، دارایی، دسته، وضعیت، بنگاه کشاورزی یا معدن و مانند ان، دامنه، حوزه، دایره، املاک خالصه، خاک، سرزمین، کشور، حکومت، دارایی غیر منقول، عقار، تیول