ملون
licenseمعنی کلمه ملون
معنی واژه ملون
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- الوان، رنگارنگ 2- ذوبحرين | ||
انگلیسی | colored, coloured, melon | ||
عربی | ملون، مصبوغ، ذو لون معين، هجين | ||
ترکی | kavun | ||
فرانسوی | melon | ||
آلمانی | melone | ||
اسپانیایی | melón | ||
ایتالیایی | melone | ||
مرتبط | رنگی، رنگین، نژادهای غیر سفید پوست | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «ملون» در زبان فارسی به معنای هندوانه است و به صورت «ملون» یا «ملونگفت» (در هنگام استفاده در متن) نوشته میشود. در اینجا به برخی از قواعد و نگارشهای مرتبط با این کلمه اشاره میکنیم:
اگر سؤالات یا نکته خاصی در مورد «ملون» یا استفاده از آن در متن دارید، خوشحال میشوم بیشتر توضیح دهم! | ||
واژه | ملون | ||
معادل ابجد | 126 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | molavvan | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [عربی] | ||
مختصات | (مُ لَ وَّ) [ ع . ] | ||
آواشناسی | molavvan | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی ملون | ||
پخش صوت |
رنگ شده رنگ آميزي شده رنگا رنگ کلمه «ملون» در زبان فارسی به معنای هندوانه است و به صورت «ملون» یا «ملونگفت» (در هنگام استفاده در متن) نوشته میشود. در اینجا به برخی از قواعد و نگارشهای مرتبط با این کلمه اشاره میکنیم: نحو و صرف: این کلمه به عنوان اسم کاربرد دارد و میتواند به صورت مفرد و جمع استفاده شود. مثلاً «ملونها» به معنای چند هندوانه. قافیه و وزن: در شعر فارسی، کلمه «ملون» میتواند به عنوان قافیه یا در وزنهای خاص به کار رود. تلفظ: تلفظ صحیح این کلمه به صورت «مَلُن» است و بر روی حرف «م» تأکید میشود. استفاده در جملات: میتوان از این کلمه در جملات مختلف استفاده کرد. مثلاً: «هندوانه یا ملون یکی از میوههای تابستانی است.» اگر سؤالات یا نکته خاصی در مورد «ملون» یا استفاده از آن در متن دارید، خوشحال میشوم بیشتر توضیح دهم!
- 1 (اسم) رنگ کرده شده .
- 2 (صفت) رنگين : } اما بصر قوتي است
ترتيب کرده در عصبه مجوفه که دريابد آن
صورتي را که منطبع شود در رطوبت جليدي
از اشباح و اجسام ملون بميانجي جسمي
شفاف که ايستاده بود ازو تا سطوح اجسام
صقيله . { (چهار مقاله . 13 - 12) - 3
رنگارنگ : } چون بر قد اين عذراي مزين
چنين ديباي ملون بافته اند ... {
(مرزبان نامه . تهران . 1317 ص 8)
- 4 شعري است که بدو بحر از بحور عروض
خوانده شود مانند :
} اي مه شکر لب شيرين دهن خ
اي بت سنگين دل سيمين ذقن خ {
که ميتوان آنرا بدو بحر } مفتعلن مفتعلن
فاعلن { و } فاعلاتن فاعلاتن فاعلن {
خواند ذو بحرين (بديع ... همائي .
سال چهارم و پنجم ادبي 1343 ص 39)
1- الوان، رنگارنگ
2- ذوبحرين
colored, coloured, melon
ملون، مصبوغ، ذو لون معين، هجين
kavun
melon
melone
melón
melone
رنگی، رنگین، نژادهای غیر سفید پوست