ممتنع
licenseمعنی کلمه ممتنع
معنی واژه ممتنع
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- محال، ناشدني، ناممكن 2- امتناع كننده، خودداري كننده | ||
متضاد | ممكن | ||
انگلیسی | impossible, introduction | ||
عربی | مستحيل، متعذر، لا يطاق، بغيض، لا إحتمال | ||
ترکی | reddedildi | ||
فرانسوی | refusé | ||
آلمانی | abgelehnt | ||
اسپانیایی | rechazado | ||
ایتالیایی | rifiutato | ||
مرتبط | غیر ممکن، نشدنی، غیر عملی، نامحتمل، امکان نا پذیر | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "ممتنع" در زبان فارسی به معنای "ممنوع" یا "غیرممکن" است و به طور خاص در متون ادبی و علمی استفاده میشود. در اینجا به برخی از قواعد نگارشی و دستوری مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "ممتنع" به شکل موثر و اصولی در متون خود استفاده کنید. | ||
واژه | ممتنع | ||
معادل ابجد | 600 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | momtane' | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [عربی] | ||
مختصات | (مُ تَ نِ) [ ع . ] (اِفا.) | ||
آواشناسی | momtane' | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی ممتنع | ||
پخش صوت |
- 1 اشايند کلمه "ممتنع" در زبان فارسی به معنای "ممنوع" یا "غیرممکن" است و به طور خاص در متون ادبی و علمی استفاده میشود. در اینجا به برخی از قواعد نگارشی و دستوری مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: نوع جمله: کلمه "ممتنع" معمولاً در جملات خبری و توصیفی به کار میرود. به عنوان مثال: "ورود به این مکان ممنوع است" یا "عملیات در شرایط خاص ممتنع است". نقش نحوی: "ممتنع" میتواند به عنوان صفت به کار رود و معمولاً به همراه اسم ذکر میشود. مثلاً: "تصمیم ممتنع" یا "وضعیت ممتنع". صرف و تصریف: کلمه "ممتنع" به عنوان صفت به شکل ثابت "ممتنع" باقی میماند و تغییر نمیکند، اما میتواند به همراه اسمهای مختلف به کار رود. قید و حرف اضافه: در برخی موارد، میتوانید از قیدها و حروف اضافه برای توضیح بیشتر استفاده کنید، مانند "به طور ممتنع" یا "در شرایط ممتنع". همنشینی با دیگر واژهها: "ممتنع" میتواند با واژههایی مانند "قانون"، "شرایط"، "اقدامات" و غیره همنشینی داشته باشد تا مفهوم بیشتری به متن ببخشد. با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "ممتنع" به شکل موثر و اصولی در متون خود استفاده کنید.
زاور (ممتنع در برابر ممکن)
- 2 سر پيچنده سر باز زننده
(اسم) - 1 آنکه از امري باز ايستد
امتناع کننده سر پيچنده . - 2 مفهومي
است که عدم آن در خارج ضروري باشد .
هر گاه ضرورت عدم بواسطه غير باشد ممتنع
بالغير خواهد بود و اگر بالذات عدم او
ضروري باشد ممتنع بالذات خواهد بود
(دستور ج 3 ص : 333 فرع . سج.)
1- محال، ناشدني، ناممكن
2- امتناع كننده، خودداري كننده
ممكن
impossible, introduction
مستحيل، متعذر، لا يطاق، بغيض، لا إحتمال
reddedildi
refusé
abgelehnt
rechazado
rifiutato
غیر ممکن، نشدنی، غیر عملی، نامحتمل، امکان نا پذیر