منزل
licenseمعنی کلمه منزل
معنی واژه منزل
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- جا، مكان 2- جايگاه، مقام 3- بيت، خانه، دار، دولت سرا، سامان، سرا، كاشانه، ماوا، مسكن، موطن، نشيمن، وثاق، يورت 4- مرحله 5- اهل بيت، زن و فرزندان 6- مقصد، هدف 7- اقامتگاه 8- مسافت بين دواتراق 9- منزلگاه، منزلگه | ||
انگلیسی | house, abode, accommodation, apartment, hearth, dwelling, lodge, lodging, inn, habitation, destination, halting place, hospice, caravan-serai, home | ||
عربی | منزل، بيت، دار، مسكن، عائلة، أسرة، مأوى، زريبة، مجلس تشريعي، دار المجلس التشريعي، جماعة المشاهدين، ماخور، سكن | ||
ترکی | ev | ||
فرانسوی | maison | ||
آلمانی | heim | ||
اسپانیایی | hogar | ||
ایتالیایی | casa | ||
مرتبط | مسکن، سرای، اهل خانه، سکنی، بودگاه، بودباش، مقر، تطابق، تطبیق، کمک، همسازی، اپارتمان، کف منقل، اجاق، کوره کشتی، اتشدان، سکونت، مکان، کلبه، انبار، شعبه فراماسون ها، محل سکونت، اطاق کرایهای، مسافرخانه، کاروانسرا، مهمانخانه، خان، اسکان، سرنوشت، تقدیر، نوانخانه، بیمارستان، اسایشگاه، خسته خانه، مهمان سرا، منزلگاه بین راه | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "منزل" در زبان فارسی به معنی «خانه»، «محل سکونت» یا «مکان» است و در جملات و متون مختلف میتواند به اشکال و قواعد متفاوتی مورد استفاده قرار گیرد. در زیر به برخی از قواعد نگارشی و استفادههای معمول این کلمه اشاره میشود:
با رعایت این قواعد، میتوانید از کلمه "منزل" به شکلی درست و موثر در نوشتارهای خود استفاده کنید. | ||
واژه | منزل | ||
معادل ابجد | 127 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | monzal | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (صفت) [عربی] [قدیمی] | ||
مختصات | (مُ زَ) [ ع . ] (اِمف .) | ||
آواشناسی | manzel | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی منزل | ||
پخش صوت |
- 1 خانک خن اسپنج ما نيشت کلمه "منزل" در زبان فارسی به معنی «خانه»، «محل سکونت» یا «مکان» است و در جملات و متون مختلف میتواند به اشکال و قواعد متفاوتی مورد استفاده قرار گیرد. در زیر به برخی از قواعد نگارشی و استفادههای معمول این کلمه اشاره میشود: نقش کلمه: "منزل" میتواند به عنوان اسم (معرف) در جملات استفاده شود. به عنوان مثال: جمع و مفرد: حروف اضافه: ترکیب با صفات: قید زمان و مکان: با رعایت این قواعد، میتوانید از کلمه "منزل" به شکلی درست و موثر در نوشتارهای خود استفاده کنید.
نشيمک آوارش نشستک خانه سراي
- 2 فرودگاه بار افکن تيم
فرود آمده فرو رسيده
(اسم) - 1 جاي فرود آمدن در سفر
مرحله . - 2 مسافت بين دو توقفگاه
مسافران (در قديم) : } مرزبان شاه با
هامان وزير و پهلوانان ... بوداع شاهزاده
آمدند يک منزل . { (سمک عيار ج 30:1)
- 3 سراي خانه جمع : منازل . يا منزل
به منزل . از منزلي بمنزلي ديگر
مرحله بمرحله : } و از آنجا منزل
بمنزل در کمال شکوه و عظمت و کامراني
بتاني طي مسافت نمودن ... {
(عالم آرا . چا . امير کبير. 201)
يا منزل بي منزل . آنجا که نه خلا باشد و
نه ملا . يا منزل جان . - 1 مقصد جان و
روح . - 2 بدن انسان . - 3 عالم علوي .يا
منزل حزن . - 1 جاي غم آور . - 2 کره زمين
يا منزل خاکي . کره زمين .يا منزل نبهره
فريب . کره زمين .
(اسم) فرود آمده .يا وحي
منزل . وحيي که از طرف خدا نازل شده .
1- جا، مكان
2- جايگاه، مقام
3- بيت، خانه، دار، دولت سرا، سامان، سرا، كاشانه، ماوا، مسكن، موطن، نشيمن، وثاق، يورت
4- مرحله
5- اهل بيت، زن و فرزندان
6- مقصد، هدف
7- اقامتگاه
8- مسافت بين دواتراق
9- منزلگاه، منزلگه
house, abode, accommodation, apartment, hearth, dwelling, lodge, lodging, inn, habitation, destination, halting place, hospice, caravan-serai, home
منزل، بيت، دار، مسكن، عائلة، أسرة، مأوى، زريبة، مجلس تشريعي، دار المجلس التشريعي، جماعة المشاهدين، ماخور، سكن
ev
maison
heim
hogar
casa
مسکن، سرای، اهل خانه، سکنی، بودگاه، بودباش، مقر، تطابق، تطبیق، کمک، همسازی، اپارتمان، کف منقل، اجاق، کوره کشتی، اتشدان، سکونت، مکان، کلبه، انبار، شعبه فراماسون ها، محل سکونت، اطاق کرایهای، مسافرخانه، کاروانسرا، مهمانخانه، خان، اسکان، سرنوشت، تقدیر، نوانخانه، بیمارستان، اسایشگاه، خسته خانه، مهمان سرا، منزلگاه بین راه