منصف
licenseمعنی کلمه منصف
معنی واژه منصف
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- نيمساز 2- منصف الزاويه 3- دونيمه كننده | ||
متضاد | بي انصاف 1- بي نظر 2- آزرم جو | ||
انگلیسی | fair, just, unprejudiced, equitable, square, arbiter, arbitrator | ||
عربی | معرض، العادل، وسط، سوق خيرية، عادل، منصف، سوق، مقبول، جميل، حسن المظهر، أمين، نظيف، مقروء، صاف، قانوني، مبشر بالنجاح، مؤات، وسيم، لطيف، بطريقة متفقة مع القواعد، مباشرة، بلطف، واسع، عدل | ||
ترکی | adil | ||
فرانسوی | équitable | ||
آلمانی | gerecht | ||
اسپانیایی | justo | ||
ایتالیایی | giusto | ||
مرتبط | منصفانه، زیبا، نسبتا خوب، بیطرفانه، لطیف، درست، عادل، بجا، بی طرف، بی تعصب، بدون تبعیض یا طرفداری، متساوی، مربع، جذر، چهار گوش، برابر، گوشه دار، داور، حکم، قاضی، مصدق، میانجی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "منصف" در زبان فارسی به معنای فردی است که به عدالت و انصاف رفتار میکند و در قضاوتها و تصمیمگیریهای خود به انصاف توجه دارد. در مورد قواعد نگارشی و دستوری مرتبط با این کلمه، نکات زیر قابل توجه است:
با رعایت این نکات، میتوان به درستی از کلمه "منصف" در نگارش و گفتگو استفاده کرد. | ||
واژه | منصف | ||
معادل ابجد | 260 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | monassef | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [عربی] [قدیمی] | ||
مختصات | (مُ ص ) [ ع . ] (اِ فا.) | ||
آواشناسی | monsef | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی منصف | ||
پخش صوت |
داد مند کلمه "منصف" در زبان فارسی به معنای فردی است که به عدالت و انصاف رفتار میکند و در قضاوتها و تصمیمگیریهای خود به انصاف توجه دارد. در مورد قواعد نگارشی و دستوری مرتبط با این کلمه، نکات زیر قابل توجه است: نحوه نوشتار: "منصف" به صورت صحیح و با املای درست نوشته میشود و باید توجه داشت که به هیچ وجه با حروف کوچک و بزرگ اشتباه نشود. جنس کلمه: "منصف" یک اسم مذکر است، اما میتوان در مورد افراد مؤنث نیز به کار رود. به عنوان مثال، در یک جمله میتوان از "منصف" به عنوان صفت برای اشاره به افراد عادل و بیطرف استفاده کرد، بدون در نظر گرفتن جنسیت. جمعسازی: جمع کلمه "منصف" به صورت "منصفان" یا "منصفین" قابل استفاده است. کاربرد: در جملات رسمی یا ادبی، کلمه "منصف" میتواند به عنوان صفت استفاده شود. به عنوان مثال: "او فردی منصف است." با رعایت این نکات، میتوان به درستی از کلمه "منصف" در نگارش و گفتگو استفاده کرد.
- 1 نيمه ي راه - 2 پيشيار
چاکر
(اسم) انصاف دهنده داد دهنده .
دو نيمه کننده .
1- نيمساز
2- منصف الزاويه
3- دونيمه كننده
بي انصاف
1- بي نظر
2- آزرم جو
fair, just, unprejudiced, equitable, square, arbiter, arbitrator
معرض، العادل، وسط، سوق خيرية، عادل، منصف، سوق، مقبول، جميل، حسن المظهر، أمين، نظيف، مقروء، صاف، قانوني، مبشر بالنجاح، مؤات، وسيم، لطيف، بطريقة متفقة مع القواعد، مباشرة، بلطف، واسع، عدل
adil
équitable
gerecht
justo
giusto
منصفانه، زیبا، نسبتا خوب، بیطرفانه، لطیف، درست، عادل، بجا، بی طرف، بی تعصب، بدون تبعیض یا طرفداری، متساوی، مربع، جذر، چهار گوش، برابر، گوشه دار، داور، حکم، قاضی، مصدق، میانجی