منفی

معنی کلمه منفی

معنی واژه منفی

معنیبند گاه ويرک گاه (ويرک تبعيد)
منفي در فارسي : ‎ - 1 نايي
‎ - 2 ويرک شده ‎ - 3 نيست گشته
(اسم) محل تبعيد تبعيدگاه : ‎ } اين
رباعي را از منفاي خود (بجنورد) گفته
است . ‎ { (بهار ‎ 470:2) :
‎ } گر بمنفي جانب فردوس ميرفتم ز طوس
در نظر فردوسم از بجنورد نيکو تر نبود ‎{
(بهار ‎ 350:2)
(اسم) ‎ - 1 نيست شده ‎ - 2 دور کرده
رانده شده . ‎ - 3 تبعيد شده (از شهر خود)
. ‎ - 4 سخني که در آن حرف نفي باشد .
يا جمله منفي . جمله اي که در آن حرف
نفي باشد مقابل جمله مثبت . يا فعل
منفي . فعلي که مسبوق به ادوات نفي باشد
نرفت . نميگويد .
انگلیسیnegative, minus, nugatory, non-
عربیسلبي، سالب، أقل من ضغط الجو، معكوس، هدام، رفض، نكر، دحض، نقض، عارض، حايد، صد، السلبي الفعل، عبارة سلبية، نفي
ترکیolumsuz
فرانسویnégatif
آلمانیnegativ
اسپانیاییnegativo
ایتالیاییnegativo
مرتبطسلبی، نامثبت، سالب، غیر مثبت، کمتر، پوچ، بی اثر، ناچیز، خیر