منقار
licenseمعنی کلمه منقار
معنی واژه منقار
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | چنگ، تك، نول، نوك | ||
انگلیسی | beak, bill, pecker, neb, rostrum, gouge | ||
عربی | منقار، مدير مدرسة، ثقف، مقت، كل مستدق الطرف، قاض | ||
ترکی | gaga | ||
فرانسوی | le bec | ||
آلمانی | schnabel | ||
اسپانیایی | pico | ||
ایتالیایی | becco | ||
مرتبط | نوک، پوزه، دهنه لوله، لایحه، قبض، اسکناس، صورت حساب، دماغ، سوراخ کن، نوعی کلنگ دارکوب، خورنده، بینی، دهان، منبر، کرسی خطابه، تاج، اسکنه جراحی، بزورستانی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "منقار" به معنای نوک پرندگان است و در زبان فارسی دارای قواعد نگارشی خاصی است. در زیر به برخی نکات مربوط به نوشتن و استفاده از این کلمه اشاره میکنم:
بهطور کلی، رعایت قواعد نگارشی در نوشتن کلمات و جملات به خلوص و استحکام زبان کمک میکند. | ||
واژه | منقار | ||
معادل ابجد | 391 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | menqār | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی] (زیستشناسی) | ||
مختصات | (مِ) [ ع . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | menqAr | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی منقار | ||
پخش صوت |
- 1 نول نوک چنگ کلنه کلمه "منقار" به معنای نوک پرندگان است و در زبان فارسی دارای قواعد نگارشی خاصی است. در زیر به برخی نکات مربوط به نوشتن و استفاده از این کلمه اشاره میکنم: نوشتن صحیح: کلمه "منقار" باید با حروف فارسی به همین شکل نوشته شود و به هیچ عنوان نباید حروف آن تغییر کند. نوع کاربری: این کلمه بهعنوان اسم و خردسال است. به عنوان مثال: جنس: "منقار" بهطور کلی به صورت مذکر به کار میرود، اما برای توصیف میتوان از صفات مؤنث نیز استفاده کرد: جمع: جمع کلمه "منقار" به شکل "منقاران" نوشته میشود. بهطور کلی، رعایت قواعد نگارشی در نوشتن کلمات و جملات به خلوص و استحکام زبان کمک میکند.
کلفت پيغو - 2 اسکنک ابزاري
براي کنده کاري اسکنه - 3 کلنگ
(اسم) - 1 نوک پرنده نول
تک . - 2 آلتي فلزي که با آن روي چوب
و سنگ کنده کاري کنند . يا منقار وقت و
ساعت . حلقه اي که بست و گشاد ساعت وابسته
بدانست :
} خوش وقت عالم از اثر بند و بست تست
منقار وقت و ساعت گردون کنمد تست . {
(سعيد اشرف .بها.)
يا منقار قار . زبانه قلم که بدان
نويسند . يا منقار گل . زبان .
چنگ، تك، نول، نوك
beak, bill, pecker, neb, rostrum, gouge
منقار، مدير مدرسة، ثقف، مقت، كل مستدق الطرف، قاض
gaga
le bec
schnabel
pico
becco
نوک، پوزه، دهنه لوله، لایحه، قبض، اسکناس، صورت حساب، دماغ، سوراخ کن، نوعی کلنگ دارکوب، خورنده، بینی، دهان، منبر، کرسی خطابه، تاج، اسکنه جراحی، بزورستانی