موقعیت
licenseمعنی کلمه موقعیت
معنی واژه موقعیت
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- جايگاه، محل 2- مناسبت 3- زمان مناسب، موقع، وضع، وضعيت، وضعيت مناسب | ||
انگلیسی | position, situation, location, status, circumstances, place, setting, spot, station, locality, status quo, plight, ball game, state of affairs, post, site | ||
عربی | وضع، موقف، مركز، موقع، موضع، منصب، مكانة، مكان، حالة، رأي، وضع حرج، وضع حالة، موقف من قضية، مركز إجتماعي، مركز منصب، مقام منزلة، وضع حط، وظيفة، وقع، كان في موقع، كمن، وضعه فى موضع معين | ||
ترکی | konum | ||
فرانسوی | emplacement | ||
آلمانی | standort | ||
اسپانیایی | ubicación | ||
ایتالیایی | posizione | ||
مرتبط | مقام، مکان، موضع، جایگاه، وضعیت، حالت، حال، جا، تعیین محل، اندری، شان، وهله، محیط، زمینه، نشاندن، اهنگ، جای نگین، نقطه، لکه، لحظه، ایستگاه، مرکز، مرحله، محل خاص، وضع موجود، وضع کنونی، حالت طبیعی، گرفتاری، مخمصه، پست، منصب، شغل، بسته پستی، مقر، زمین زیر ساختمان | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "موقعیت" در زبان فارسی به معنای "محل" یا "مکان" و همچنین به معنای "وضعیت" یا "حالتی" در زمینههای مختلف به کار میرود. در زیر برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه آورده شده است:
با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "موقعیت" به نحو احسن و در متنهای مختلف استفاده کنید. | ||
واژه | موقعیت | ||
معادل ابجد | 626 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
نقش دستوری | اسم | ||
آواشناسی | mowqe'iyyat | ||
الگوی تکیه | WWWS | ||
شمارگان هجا | 4 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی موقعیت | ||
پخش صوت |
در تازي نيامده پايکي گاس آرام کلمه "موقعیت" در زبان فارسی به معنای "محل" یا "مکان" و همچنین به معنای "وضعیت" یا "حالتی" در زمینههای مختلف به کار میرود. در زیر برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه آورده شده است: سرعت و خوانایی: معادلهای دیگر: ترکیبات: تطابق با فعل: استفاده در جملات سوالی: با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "موقعیت" به نحو احسن و در متنهای مختلف استفاده کنید.
موقع . توضيح اين کلمه در عربي بکار
نميرود و بجاي آن } موقع { گويند بهمين
منظور گروهي استعمال آنرا در فارسي غير
فصيح دانند . يا موقعيت اجتماعي . مقام و
ارزشي که شخص در جامعه دارد .
1- جايگاه، محل
2- مناسبت
3- زمان مناسب، موقع، وضع، وضعيت، وضعيت مناسب
position, situation, location, status, circumstances, place, setting, spot, station, locality, status quo, plight, ball game, state of affairs, post, site
وضع، موقف، مركز، موقع، موضع، منصب، مكانة، مكان، حالة، رأي، وضع حرج، وضع حالة، موقف من قضية، مركز إجتماعي، مركز منصب، مقام منزلة، وضع حط، وظيفة، وقع، كان في موقع، كمن، وضعه فى موضع معين
konum
emplacement
standort
ubicación
posizione
مقام، مکان، موضع، جایگاه، وضعیت، حالت، حال، جا، تعیین محل، اندری، شان، وهله، محیط، زمینه، نشاندن، اهنگ، جای نگین، نقطه، لکه، لحظه، ایستگاه، مرکز، مرحله، محل خاص، وضع موجود، وضع کنونی، حالت طبیعی، گرفتاری، مخمصه، پست، منصب، شغل، بسته پستی، مقر، زمین زیر ساختمان