مولد
licenseمعنی کلمه مولد
معنی واژه مولد
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | زادگاه، مسقطالراس، موطن، ميهن | ||
انگلیسی | generating, producing, produced, bringing forth, born, begetting, begotten, generator, producer, generatrix, begetter, birthplace, time of birth | ||
عربی | إنتاجي | ||
ترکی | üretken | ||
فرانسوی | productif | ||
آلمانی | produktiv | ||
اسپانیایی | productivo | ||
ایتالیایی | produttivo | ||
مرتبط | ساخته، منتج، متولد، زاد، زاییده شده، مولود، طبیعی، ژنراتور، مولد برق، دینام، زاینده، زایاد، سازنده، تولید کننده، احدای کننده، وجوداور، ولد، محل تولد، زادبوم، تولدگاه | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "مولد" در زبان فارسی به معنای "زاینده" یا "تولید کننده" است و میتواند در متون مختلف به کار برود. در نگارش و استفاده از این کلمه، باید به چند نکته توجه کنید:
با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "مولد" به درستی در نگارشهای خود استفاده کنید. | ||
واژه | مولد | ||
معادل ابجد | 80 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | movallad | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [عربی] (ادبی) | ||
مختصات | (برای کسان ) | ||
آواشناسی | movalled | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی مولد | ||
پخش صوت |
محل ولادت، محل زادن کلمه "مولد" در زبان فارسی به معنای "زاینده" یا "تولید کننده" است و میتواند در متون مختلف به کار برود. در نگارش و استفاده از این کلمه، باید به چند نکته توجه کنید: جنس کلمه: "مولد" یک اسم مذکر است و در جملات و عبارتها باید به همین نکته توجه داشت. کاربردها: "مولد" ممکن است به معنای دستگاهی که برق تولید میکند (مانند مولد برق) یا به عنوان یک صفت برای چیزهایی که تولید میکنند، به کار رود. ترکیب و استفاده: میتوان این کلمه را در ترکیبات مختلف به کار برد. به عنوان مثال: نحوه املاء: به خاطر داشته باشید که املای درست این کلمه "مولد" است و از املای نادرست آن خودداری کنید. با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "مولد" به درستی در نگارشهای خود استفاده کنید.
توليد شده و پرورده و زاييده شده
توليد کننده ، زاينده
زادگاه، مسقطالراس، موطن، ميهن
generating, producing, produced, bringing forth, born, begetting, begotten, generator, producer, generatrix, begetter, birthplace, time of birth
إنتاجي
üretken
productif
produktiv
productivo
produttivo
ساخته، منتج، متولد، زاد، زاییده شده، مولود، طبیعی، ژنراتور، مولد برق، دینام، زاینده، زایاد، سازنده، تولید کننده، احدای کننده، وجوداور، ولد، محل تولد، زادبوم، تولدگاه