میزان
licenseمعنی کلمه میزان
معنی واژه میزان
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- اندازه، تعداد، حد، قدر، مبلغ، معيار، ملاك، هنجار 2- ترازو، قپان، مقياس 3- مهرماه 4- كوك، هم نوا، هم نواسازي | ||
انگلیسی | measure, rate, amount, level, size, balance, scales, criterion, adjustment, quantum, bulk, dimension, equilibrium, equipoise, mete | ||
عربی | قياس، قدر، حجم، مقدار، قسط، نظام، كمية، جرعة، نظام مقاييس، مقياس الطول، قاسم، قياس المكعبات، ميزان موسقيي، تفعيل، بعد، وسيلة، قاس، ضبط، ذرع، قوم، نظم، يقيس | ||
ترکی | seviye | ||
فرانسوی | niveau | ||
آلمانی | ebene | ||
اسپانیایی | nivel | ||
ایتالیایی | livello | ||
مرتبط | اندازه، اقدام، مقیاس، مقدار، پیمانه، نرخ، سرعت، روش، درچند، مبلغ، عده، مایه، مقدار میزان، سطح، تراز، سویه، هم تراز، سطح برابر، سایز، قد، قالب، تعادل، توازن، ترازو، موازنه، معیار، ملاک، ضابطه، محک، تنظیم، تعدیل، اصلاح، تطبیق، تسویه، ذره، کمیت، پله، حجم، توده، اکثریت، جسم، ابعاد، بعد، اهمیت، ارامش، برابری در وزن، خط مرزی، کرانه، سنگ مرزی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "میزان" در زبان فارسی به معنی مقدار، اندازه یا معیار استفاده میشود و در جملات مختلف به کار میرود. در ادامه به برخی از نکات نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه اشاره میکنم:
با رعایت این نکات میتوانید به درستی از کلمه "میزان" در نگارش فارسی استفاده کنید. | ||
واژه | میزان | ||
معادل ابجد | 108 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | mizān | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی] | ||
مختصات | (اِ.) | ||
آواشناسی | mizAn | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی میزان | ||
پخش صوت |
ترازو، جمع موازين کلمه "میزان" در زبان فارسی به معنی مقدار، اندازه یا معیار استفاده میشود و در جملات مختلف به کار میرود. در ادامه به برخی از نکات نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه اشاره میکنم: معنا و کاربرد: نحوه نوشتن: اسم خاص و عمومی: نحوه استفاده در جملات: ترکیبات: با رعایت این نکات میتوانید به درستی از کلمه "میزان" در نگارش فارسی استفاده کنید.
1- اندازه، تعداد، حد، قدر، مبلغ، معيار، ملاك، هنجار
2- ترازو، قپان، مقياس
3- مهرماه
4- كوك، هم نوا، هم نواسازي
measure, rate, amount, level, size, balance, scales, criterion, adjustment, quantum, bulk, dimension, equilibrium, equipoise, mete
قياس، قدر، حجم، مقدار، قسط، نظام، كمية، جرعة، نظام مقاييس، مقياس الطول، قاسم، قياس المكعبات، ميزان موسقيي، تفعيل، بعد، وسيلة، قاس، ضبط، ذرع، قوم، نظم، يقيس
seviye
niveau
ebene
nivel
livello
اندازه، اقدام، مقیاس، مقدار، پیمانه، نرخ، سرعت، روش، درچند، مبلغ، عده، مایه، مقدار میزان، سطح، تراز، سویه، هم تراز، سطح برابر، سایز، قد، قالب، تعادل، توازن، ترازو، موازنه، معیار، ملاک، ضابطه، محک، تنظیم، تعدیل، اصلاح، تطبیق، تسویه، ذره، کمیت، پله، حجم، توده، اکثریت، جسم، ابعاد، بعد، اهمیت، ارامش، برابری در وزن، خط مرزی، کرانه، سنگ مرزی