جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
arrange|pick , mow , pluck , set , cut , pick up , clip , crop , flunk , lop , pare , pick over , pull , skive , snip , tear away , trim , the arrangement
ترکی
düzenlenmiş
فرانسوی
arrangé
آلمانی
vereinbart worden
اسپانیایی
organizado
ایتالیایی
organizzato
عربی
رتب|نظم , اتخذ , سوى الخلاف , عدل , يرتب
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "چیده" از ریشه فعل "چیدن" است که به معنی جمعآوری، مرتبکردن یا گذاشتن چیزی بهصورتی خاص است. در زبان فارسی، این کلمه در اشکال و زمانهای مختلف به کار میرود. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
صرف فعل: "چیده" شکل گذشته participle (پسین) است و به معنای "چیدهشده" یا "جمعآوری شده" است.
استفاده در جملات: به عنوان یک صفت، میتواند به عنوان توصیفکننده در جملات به کار برود. بهعنوان مثال:
"سیبهای چیده شده روی میز هستند."
فعل مضارع و ماضی: فعل "چیدن" در زمانهای مختلف به شکلهای مختلف صرف میشود:
ماضی: چیدم، چیدی، چید، چیدیم، چیدید، چیدند.
مضارع: میچینم، میچینی، میچینند و ...
علامت جمع: درصورتیکه بخواهید به جمع چیزهایی که چیده شدهاند اشاره کنید، میتوانید از کلمه "چیدهها" استفاده کنید.
توجه به نوشتار و املاء: دقت کنید که "چیده" با "چید" که زمان ماضی فعل است، متفاوت است.
کاربرد در شعر و ادب: کلمه "چیده" میتواند در شعر و متون ادبی به عنوان یک تصویر استفاده شود.
اگر سوال خاصی در مورد کاربرد یا نکات نگارشی دیگری دارید، خوشحال میشوم که کمک کنم!
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "چیده" در جملات مختلف آورده شده است:
گلهای باغ به زیبایی چیده شدهاند و منظرهای دلانگیز ایجاد کردهاند.
کتابها را به دقت چیدهام تا به راحتی به آنها دسترسی داشته باشم.
میزی که برای مهمانی چیدهایم، شامل انواع غذاها و دسرهای خوشمزه است.
در این نمایشگاه، تابلوهای نقاشی به زیبایی چیده شدهاند تا بازدیدکنندگان از آنها لذت ببرند.
در جشن تولد، هدایا به صورت منظم و زیبا چیده شده بودند تا سورپرایز بیشتری ایجاد کنند.
فرهنگ فارسی معین
واژگان مرتبط: مرتب کردن، ترتیب دادن، چیدن، منظم کردن، سازمند کردن، اراستن، کندن، باز کردن، سوار کردن، برگزیدن، جیب بری کردن، علف چیدن، چمن را زدن، کشیدن، گلچین کردن، لخت کردن، ناگهان کشیدن، قرار دادن، قرار گرفته، نشاندن، نصب کردن، غروب کردن، بریدن، زدن، برش دادن، قطع کردن، کم کردن، بلند کردن، برداشتن، سرعت گرفتن، بهبودی یافتن، کوتاه کردن، بغل گرفتن، محکم گرفتن، احاطه کردن، گیسو را زدن، حاصل دادن، سرشاخه زدن، شکست خوردن، موجب شکست شدن، هرس کردن، با تنبلی حرکت کردن، شلنگ برداشتن، پوست کندن، تراشیدن، کاستن، قسمت ای زائد چیزی را چیدن، کشیدن دندان، پشم کندن از، بطرف خود کشیدن، عدول کردن، قیچی کردن، پشم چیدن، بسرعت قاپیدن، کش رفتن، از روی بیمیلی جدا شدن از، زینت دادن، درست کردن، پیراستن
جعبه لام تا کام
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر