حکمت
licenseمعنی کلمه حکمت
معنی واژه حکمت
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- تصوف 2- علمبرين، مابعدالطبيعه، فلسفه 3- عرفان 4- خرد، دانايي، فرزانگي 5- كمال 6- علم، فرزان، معرفت 7- پند، اندرز 8- دليل، علت، سبب 9- مشيت الهي، علم الهي | ||
انگلیسی | wisdom, philosophy, motto, doctrine, saying | ||
عربی | حكمة، حصافة | ||
ترکی | bilgelik | ||
فرانسوی | sagesse | ||
آلمانی | weisheit | ||
اسپانیایی | sabiduría | ||
ایتالیایی | saggezza | ||
مرتبط | عقل، دانش، دانایی، تجرد، وارستگی، بردباری، شعار، سخن زبده، اصول، مکتب، تعلیم، طریقت، گفته، ضرب المثل، اظهار، مثال، حکم | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "حکمت" در زبان فارسی به معنای دانایی، خرد و فهم عمیق است. برای استفاده درست از این کلمه و قواعد نگارشی مرتبط با آن، میتوان به نکات زیر اشاره کرد:
با رعایت این نکات، میتوان از کلمه "حکمت" به شکلی صحیح و مؤثر در نوشتار و گفتار استفاده کرد. | ||
واژه | حکمت | ||
معادل ابجد | 468 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | hekmat | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: حکمة، جمع: حِکَم] | ||
مختصات | (حِ مَ) [ ع . حکمة ] (اِمص .) | ||
آواشناسی | hekmat | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی معین | ||
نمایش تصویر | معنی حکمت | ||
پخش صوت |
1 - علم ، دانش . 2 - راستی ، درستی . 3 - کلام موافق حق . کلمه "حکمت" در زبان فارسی به معنای دانایی، خرد و فهم عمیق است. برای استفاده درست از این کلمه و قواعد نگارشی مرتبط با آن، میتوان به نکات زیر اشاره کرد: نحوه نوشتن: "حکمت" با حروف کوچک نوشته میشود، مگر اینکه در ابتدای جمله قرار گیرد. صفت: "حکمت" میتواند به عنوان اسم توصیفی (صفت) استفاده شود. به عنوان مثال: "این تصمیم نشان از حکمت او دارد." ترکیبهای کلامی: "حکمت" اغلب با کلماتی چون "الهی"، "عملی"، "فلسفی" و غیره ترکیب میشود. به عنوان مثال: "حکمت عملی" یا "حکمت الهی". نحوه بهکارگیری در جملات: در جملات میتوان از "حکمت" به عنوان فاعل، مفعول، و دیگر نقشهای دستوری استفاده کرد. مثلاً: کاربردهای فلسفی: "حکمت" در متون فلسفی و دینی کاربرد فراوانی دارد. در این متون، به جای آن ممکن است از واژههایی چون "خرد" یا "دانش" نیز استفاده شود. با رعایت این نکات، میتوان از کلمه "حکمت" به شکلی صحیح و مؤثر در نوشتار و گفتار استفاده کرد.
1- تصوف
2- علمبرين، مابعدالطبيعه، فلسفه
3- عرفان
4- خرد، دانايي، فرزانگي
5- كمال
6- علم، فرزان، معرفت
7- پند، اندرز
8- دليل، علت، سبب
9- مشيت الهي، علم الهي
wisdom, philosophy, motto, doctrine, saying
حكمة، حصافة
bilgelik
sagesse
weisheit
sabiduría
saggezza
عقل، دانش، دانایی، تجرد، وارستگی، بردباری، شعار، سخن زبده، اصول، مکتب، تعلیم، طریقت، گفته، ضرب المثل، اظهار، مثال، حکم