license
98
3565
100
معنی کلمه دادن معنی واژه دادن
معنی:
1 - چیزی را به کسی سپردن . 2 - بخشیدن . 3 - زدن . 4 - حمله کردن . 5 - خوراندن . 6 - برآوردن ، رویاندن .مترادف 1-ادا كردن، بخشيدن، پرداختن، عطا كردن
2- ، پرداخت، دهش، عطامتضاد گرفتن انگلیسی give, grant, admit, impute, render, concede, mete, pay, afford, endue, hand, indue, come through, to giveعربی منح، أعطى، دفع، وهب، خصص، كشف نفسه، يعطيترکی vermekفرانسوی donnerآلمانی gebenاسپانیایی darایتالیایی dareمرتبط بخشیدن، ارائه دادن، رساندن، شرح دادن، اعطا کردن، عطاء کردن، تصدیق کردن، مسلم گرفتن، پذیرفتن، اقرار کردن، راه دادن، بار دادن، راضی شدن، نسبت دادن، متهم کردن، بستن، اسناد کردن، تحویل دادن، تسلیم داشتن، ترجمه کردن، در اوردن، واگذار کردن، پیمودن، سهم دادن، اندازه گرفتن، پرداختن، پرداخت کردن، تلافی کردن، پول دادن، کارسازی داشتن، حاصل کردن، تهیه کردن، موجب شدن، از عهده برامدن، استطاعت داشتن، بخشیدن به، پوشیدن، وادار کردن، پوشاندن، کمک کردن، با دست کاری را انجام دادن، اراستن، وقوع یافتن
مترادف:
1-ادا كردن، بخشيدن، پرداختن، عطا كردن
2- ، پرداخت، دهش، عطا
متضاد:
گرفتن
ترکیب:
(مصدر متعدی) [پهلوی: dātan]
مختصات:
(دَ) [ په . ] (مص م .)
آواشناسی:
منبع:
فرهنگ فارسی معین
معادل ابجد:
59
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
give | grant , admit , impute , render , concede , mete , pay , afford , endue , hand , indue , come through , to give
عربی
منح | أعطى , دفع , وهب , خصص , كشف نفسه , يعطي
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)کلمه "دادن" در زبان فارسی یک فعل است و قواعد نگارشی و دستور زبانی خاصی دارد. در زیر به برخی از نکات مرتبط با این کلمه میپردازیم:
مصرف فعلها : "دادن" به معنای واگذاری چیزی به دیگری است و به عنوان فعل اصلی یا کمکی در جملات کاربرد دارد.
صرف فعل : این فعل در زمانها و اشخاص مختلف صرف میشود. به عنوان مثال:
زمان حال: میدهم، میدهی، میدهد
زمان گذشته: دادم، دادی، داد
زمان آینده: خواهم داد، خواهی داد، خواهد داد
قیدهای accompanying : این فعل میتواند با قیدهایی مانند به، برای، به کسی و ... همراه شود.
مثال: "کتاب را به او دادم."
ترکیبات فعل : "دادن" میتواند با اسمهای مختلف ترکیب شود و معانی خاصی پیدا کند:
بدهی دادن (قرض دادن)
هدیه دادن
وعده دادن
شیوه نگارش :
در متون رسمی، نحوه استفاده از فعل و قیدها و نحوه فصل بندی جملات از اهمیت بالایی برخوردار است.
به کارگیری واژهها در جای درست و رعایت ساختار جملات، تأثیر زیادی بر فهم مطلب دارد.
نحوه استفاده در جملات :
جملات باید به گونهای تنظیم شوند که فعل "دادن" به وضوح نقش و معنا را منتقل کند.
مثال: "او به من کتابی داد." (در این جمله، "داد" فعل است و معنی عمل واگذاری را میدهد.)
این نکات میتواند در نوشتار و گفتار شما درباره کلمه "دادن" کمک کننده باشد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
معلم به دانشآموزان کتابهای جدیدی برای مطالعه دادن.
او همیشه سعی میکند کمک و حمایت خود را به دیگران بدهد.
در این جشنواره، شرکتکنندگان به برندگان جوایزی ارزشمند میدهند.
فرهنگ فارسی معین واژگان مرتبط: بخشیدن، ارائه دادن، رساندن، شرح دادن، اعطا کردن، عطاء کردن، تصدیق کردن، مسلم گرفتن، پذیرفتن، اقرار کردن، راه دادن، بار دادن، راضی شدن، نسبت دادن، متهم کردن، بستن، اسناد کردن، تحویل دادن، تسلیم داشتن، ترجمه کردن، در اوردن، واگذار کردن، پیمودن، سهم دادن، اندازه گرفتن، پرداختن، پرداخت کردن، تلافی کردن، پول دادن، کارسازی داشتن، حاصل کردن، تهیه کردن، موجب شدن، از عهده برامدن، استطاعت داشتن، بخشیدن به، پوشیدن، وادار کردن، پوشاندن، کمک کردن، با دست کاری را انجام دادن، اراستن، وقوع یافتن