اطلاق
licenseمعنی کلمه اطلاق
معنی واژه اطلاق
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- انتساب 2- آزادي، رهايي | ||
انگلیسی | use, predication, application | ||
عربی | استخدم، استعمل، عامل، إستفاد من إستعمال، دمن الخمر، استعمال، فائدة، نفع، منفعة، عرف، ضرورة، ميل، ولوع، يستخدم | ||
ترکی | uygulanabilirlik | ||
فرانسوی | applicabilité | ||
آلمانی | anwendbarkeit | ||
اسپانیایی | aplicabilidad | ||
ایتالیایی | applicabilità | ||
مرتبط | استفاده، مصرف، کاربرد، استعمال، فایده، اثبات، اسناد، اظهار، اعلام | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "اطلاق" در زبان فارسی به معنای "گستردگی" یا "تعمیم" است و میتواند در جملات مختلف به کار رود. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت اصول نگارشی مرتبط با آن، برخی قواعد و نکات زیر را میتوان در نظر گرفت:
با رعایت این نکات، میتوانید به درستی از کلمه "اطلاق" در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | اطلاق | ||
معادل ابجد | 141 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | 'etlāq | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی] | ||
مختصات | ( اِ ) [ ع . ] | ||
آواشناسی | 'etlAq | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی معین | ||
نمایش تصویر | معنی اطلاق | ||
پخش صوت |
1 - (مص م .) رها کردن ، آزاد کردن . 2 - به کار بردن واژه هایی در معنای مخصوص . 3 - (اِمص .) رهایی ، آزادی . کلمه "اطلاق" در زبان فارسی به معنای "گستردگی" یا "تعمیم" است و میتواند در جملات مختلف به کار رود. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت اصول نگارشی مرتبط با آن، برخی قواعد و نکات زیر را میتوان در نظر گرفت: جایگاه کلمه در جمله: "اطلاق" معمولاً به عنوان اسم به کار میرود و میتواند نقش مفعول یا فاعل را در جمله ایفا کند. به عنوان مثال: نوشتار صحیح: "اطلاق" به صورتی که ذکر شد، باید به همین شکل نوشته شود و توجه به رسمالخط و نیاکاسیهای آن اهمیت دارد. دقت در کاربرد: ممکن است کلمه "اطلاق" در برخی عبارات به شکل غلط استفاده شود، بهویژه در مواردی که به معانی خاص از قبیل "تعریف" یا "محدودیت" اشاره دارد. توجه داشته باشید که اطلاق به معنای کلینگری است. جملات مثال: با رعایت این نکات، میتوانید به درستی از کلمه "اطلاق" در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.
1- انتساب
2- آزادي، رهايي
use, predication, application
استخدم، استعمل، عامل، إستفاد من إستعمال، دمن الخمر، استعمال، فائدة، نفع، منفعة، عرف، ضرورة، ميل، ولوع، يستخدم
uygulanabilirlik
applicabilité
anwendbarkeit
aplicabilidad
applicabilità
استفاده، مصرف، کاربرد، استعمال، فایده، اثبات، اسناد، اظهار، اعلام