صاف
licenseمعنی کلمه صاف
معنی واژه صاف
sāf
صاف
مترادف:
1- پرداخته، صيقلي، لغزنده، نرم، نشو، هموار
2- تخت، مستوي، مسطح
3- راست، شق
4- پاك، پالوده، روشن، زلال
5- خالص، مروق، ناب
6- بي آلايش، وضيع
متضاد:
خشن، زبر
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب:
(صفت) [مٲخوذ از عربی: صافی]
مختصات:
(ص .)
آواشناسی:
منبع:
فرهنگ فارسی معین
معادل ابجد:
171
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
عربی
أملس | ناعم , مصقول , سوي , امرد , ممهد , متملق , عذب , رقيق , مريح , لطيف , سهل , صقل , ملس , أزال , نظم الأمور , مهد , ملس القماش , سوى , لطف , هدأ , أصبح أملس , تمليس , سلس
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "صاف" در زبان فارسی بهمعنای هموار، بدون ناهمواری و یا به اصطلاح صاف و شفاف است. در زمینههای مختلف میتوان از این کلمه استفاده کرد. در زیر به برخی از نکات قواعدی و نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میشود:
-
جایگاه در جمله:
- "صاف" میتواند بهعنوان صفت در کنار نامها استفاده شود: "سطح صاف"، "میز صاف".
- همچنین میتواند بهعنوان قید در جملات استعمال شود: "او بهطور صاف و رک حرف زد".
-
نوشتار:
- کلمه "صاف" باید بهصورت درست و بدون هیچگونه تصحیح اشتباهی نوشته شود.
-
ترکیبها:
- "صاف" میتواند با کلمات دیگر ترکیب شود، مانند: "صافکاری"، "صاف و صادق".
-
حداقل حروف بیصدا:
- برای تاکید بر صفت "صاف"، بهطور معمول از حروف بیصدا استفاده نمیشود و سعی میشود جمله تا حد ممکن ساده و مستقیم باشد.
-
استفاده در متنهای توصیفی:
- در نوشتار توصیفی، بهتر است به تفصیل از "صاف" و ویژگیهای آن صحبت شود تا به خواننده تصویر واضحتری ارائه دهد.
- تناسب در جملات:
- در جملات توصیفی، بهتر است از "صاف" در مقایسه با چیزهای دیگر استفاده شود: "این زمین نسبت به زمین قبلی صافتر است".
این نکات میتواند به شما در نگارش صحیح و استفاده مؤثر از کلمه "صاف" کمک کند.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
- جادهای که به سمت روستا میرود، خیلی صاف و هموار است.
- او با دقت صفحات کاغذ را صاف کرد تا نقاشی بهتری بزند.
- سطح دریا در روزهای آرام، به قدری صاف و آرام است که انعکاس آسمان را به خوبی نشان میدهد.