فخذ
licenseمعنی کلمه فخذ
معنی واژه فخذ
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب:
(اسم) [عربی] [قدیمی]
مختصات:
(فَ یا فِ) [ ع . ] (اِ.)
آواشناسی:
منبع:
فرهنگ فارسی معین
معادل ابجد:
1380
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
femur | thigh , source
عربی
عظم الفخذ
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه «فخذ» در زبان فارسی به معنای «ران» (به ویژه در زمینههای آناتومیک یا در زمینهی توصیف اعضای بدن) به کار میرود.
در زمینهی نگارش و قواعد مربوط به این کلمه، موارد زیر باید مد نظر قرار گیرد:
-
نوشتار صحیح: کلمه «فخذ» باید به طور صحیح نوشته شود و به شکل «فخذ» بدون استفاده از اشکال یا حروف اضافی نوشته شود.
-
گروه کلمات: این کلمه میتواند به عنوان اسم در جملات به کار برود و در ترکیب با صفات و دیگر کلمات قرار گیرد.
-
نکات صرفی و نحوی:
- این کلمه جمع دارد و جمع آن «أفخاذ» است.
- در جملات میتواند به عنوان فاعل، مفعول، یا مضافإلیه به کار رود.
-
علامتها: این کلمه باید به درستی با سایر کلمات در جملات ترکیب شود و قواعد نگارشی مانند فاصلهگذاری و نشانگذاری (نقطه، ویرگول و ...) رعایت شود.
- استفاده در متن: هنگام استفاده از «فخذ»، به زمینه متن توجه کنید. در متون پزشکی، آناتومیک یا ادبی، ممکن است کاربردهای متفاوتی داشته باشد.
اگر سوال خاصی درباره استفاده یا کاربرد این کلمه دارید، لطفاً بفرمایید!
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
- پزشک برای بررسی درد شدید بیمار در ناحیه فخذ، او را به انجام تصویربرداری هدایت کرد.
- ورزشکاران در حین تمرینات سنگین، ممکن است دچار کشیدگی در عضلات فخذ شوند.
- او با احتیاط حرکت کرد تا به فخذ خود آسیبی نرساند و از درد جلوگیری کند.