گو
licenseمعنی کلمه گو
معنی واژه گو
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب:
(صفت) [قدیمی]
مختصات:
(گُ) (اِ.)
الگوی تکیه:
S
نقش دستوری:
بن حال
آواشناسی:
gu
منبع:
فرهنگ فارسی معین
معادل ابجد:
26
شمارگان هجا:
1
دیگر زبان ها
انگلیسی
say
ترکی
söylemek
فرانسوی
dire
آلمانی
sagen
اسپانیایی
decir
ایتالیایی
dire
عربی
يقول
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "گو" در زبان فارسی، همانند بسیاری از واژهها، میتواند در جملههای مختلف معانی و کارکردهای متفاوتی داشته باشد. در اینجا به برخی قواعد و نکات نگارشی و دستوری مرتبط با کلمه "گو" اشاره میکنم:
-
کاربردهای مختلف:
- فعل: "گو" به عنوان فعل امر از فعل "گفتن" است. برای مثال: «برو و بگو که من آمدم.»
- اسم: در بعضی از متون ادبی و شعر، "گو" به معنای "گفتار" یا "نطق" نیز به کار میرود.
- قید: در بعضی مواقع، این واژه میتواند به معنی "به طور کلی" یا "به هر صورت" در جملات وجود داشته باشد.
-
نحو و ساختار جملات:
- در جملات امری، "گو" معمولاً در جای فعل قرار میگیرد: مثلاً «گو حق با من است».
- در جملات خبری، نمیتوان به طور مستقیم "گو" را به گونهای به کار برد که نقش فعل را به عهده بگیرد. در این حالات باید از فعل "گفتن" به شکلهای دیگر استفاده کنیم.
-
استفاده در شعر و نثر:
- در ادبیات فارسی، "گو" به وفور در اشعار شاعران بزرگ مانند حافظ و سعدی مشاهده میشود و معمولاً بیانگر عشق، احساسات و گفتگوهای عمیق است.
-
نگارش و املاء:
- "گو" به صورت "گو" نوشته میشود و در متون نگارش باید به دلیل عدم وجود حروف اضافه یا اشکالات املایی توجه شود.
- نکات معنایی:
- در بعضی از متنها میتوان از "گو" به عنوان کلمهای کنایهای یا استعاری استفاده کرد که میتواند نقش واژهای توصیفی با لحن خاص را ایفا کند.
برای رعایت قواعد و نکات مربوط به کلمه "گو"، مهم است که با بافت و زمینه جمله آشنایی داشته باشیم و آن را با دقت در متن قرار دهیم.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
- گوهرهای طبیعی همیشه در دل زمین پنهان هستند.
- من گویم که امروز به بازار برویم تا خرید کنیم.
- در داستانهای قدیمی، همیشه داستانهای قهرمانان بزرگ گویاست.