ماندن
licenseمعنی کلمه ماندن
معنی واژه ماندن
māndan
stay
|
ماندن
مترادف:
1- اقامت گزيدن، ماندگار شدن، مقيم شدن
2- توقف كردن، درنگ كردن
3- درجا زدن
4- خسته شدن، فرسوده شدن، كوفته شدن
5- انتظار كشيدن، منتظرشدن
6- زنده ماندن، زيستن، عمر كردن
7- شبيه بودن، شباهت داشتن، مانستن
8- بيتوته كردن
9- دوام آور
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب:
(مصدر لازم) [پهلوی: mandan] ‹مانیدن›
مختصات:
(دَ) [ په . ]
آواشناسی:
منبع:
فرهنگ فارسی معین
معادل ابجد:
145
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
stay | remain , be , stand , settle , subsist , hang up , lie , abide , stall
عربی
إقامة | توقف , إيقاف , تعليق , إرجاء , مقام مزار , حبل الدعم , سلسلة , احتمال , قدرة على الإحتمال , وقف تنفيذ , بقي , سكن , مكث , انتظر , أقام , أوقف , ثبت , ثبت بحبل , نزل في فندق , أنهى السباق , صد , عطل , هدأ , أهدأ , واصل , يقضي
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "ماندن" به عنوان یک فعل در زبان فارسی دارای قاعدههای خاصی است. در ادامه به برخی از نکات مربوط به قواعد فارسی و نگارشی این کلمه اشاره میکنم:
-
صرف فعل: "ماندن" فعل است و میتواند در زمانهای مختلف صرف شود. به عنوان مثال:
- زمان حال: میمانم، میمانی، میماند
- زمان گذشته: ماندم، ماندی، ماند
-
استفاده در جملات: معمولاً "ماندن" به معنای باقی ماندن در یک مکان یا وضعیتی است. مثلاً:
- میخواهم در خانه بمانم.
- او در تهران ماند.
-
ترکیبها: این کلمه میتواند به عنوان بخشهایی از ترکیبهای مختلف استفاده شود:
- ماندن در (مکانی)
- ماندن برای (مدت مشخصی)
-
نکات نگارشی: در نوشتار باید به فواصل و نشانههای نگارشی دقت شود. مثلاً در جملات، از ویرگول و نقطه به درستی استفاده کنید.
- تفاوتهای معنایی: بسته به لازم و متعدی بودن فعل، ممکن است به جملات معناهای مختلف بدهد:
- لازم: "او در جشن ماند."
- متعدی: "او مرا در مشکلات گذاشت و خودش ماند."
در نهایت، استفاده صحیح و به جای کلمه "ماندن" به جلوگیری از ابهام و اختلاط معنا کمک میکند.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
- او تصمیم گرفت که در خانه بماند تا از باران بیرون نرود.
- ماندن در کنار خانواده در زمانهای سخت به او آرامش میدهد.
- برای موفقیت در درسها، باید روی مطالعه ماندن و تمرکز بیشتری داشته باشی.