معوق
licenseمعنی کلمه معوق
معنی واژه معوق
                            
                            
                             
                            mo'avveq 
                        
                        
                          delayed
                                     |
                           
                    معوق
                            مترادف:
                            1- بازداشته، عقب افتاده، عقب انداخته، معطل، معوقه، به تاخيرافتاده
                          
                            متضاد:
                            معين 
1- بلاتكليف، پادرهوا، معلق 
                          
                        
                         
                         نمایش تصویر
                        
                        
               
                اطلاعات بیشتر واژه
                                          ترکیب:
                                            (صفت) [عربی] 
                                        
                                        
                                        
                                           مختصات:
                                          (مُ عَ وَّ) [ ع . ] (اِمف .)
                                        
 
                                          الگوی تکیه:
                                            WWS
                                        
                                        
                                        
                                           نقش دستوری:
                                          صفت
                                        
 
                                          آواشناسی:
                                            mo'avvaq
                                        
                                        
                                        
                                           منبع:
                                          فرهنگ فارسی معین
                                        
 
                                          معادل ابجد:
                                            216
                                        
                                        
                                        
                                           شمارگان هجا:
                                          3
                                        
                    دیگر زبان ها
                
                
                انگلیسی
                delayed | postponed
ترکی
                vadesi geçmiş
فرانسوی
                en retard
آلمانی
                überfällig
اسپانیایی
                atrasado
ایتالیایی
                in ritardo
عربی
                مؤجل | متأخر , مؤخر , تأخير
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "معوق" در زبان فارسی به معنای "به تأخیر افتاده" یا "دیرکرده" است و معمولاً در زمینههای مالی و اداری به کار میرود. در زیر برخی از قواعد نگارش و استفاده از این کلمه آورده شده است:
- 
نحوه نگارش: کلمه "معوق" بدون هیچ گونه تغییر یا حرکتی نوشته میشود.
 - 
استفاده در جملات: "معوق" معمولاً به عنوان صفت یا اسم به کار میرود. به عنوان مثال:
- "سهمیه معوق او همچنان پرداخت نشده باقی مانده است."
 - "فاکتورهای معوق باید در اسرع وقت تسویه شوند."
 
 - 
ترکیبات: میتوان "معوق" را با سایر کلمات ترکیب کرد. به عنوان مثال:
- معوقههای مالی
 - چک معوق
 
 - 
مفهوم دقیق: در مواقعی که از "معوق" استفاده میشود، دقت داشته باشید که باید مفهوم تأخیر و عدم انجام به موقع موضوع (مثلاً پرداخت) را روشن کند.
 - 
قید زمان: معمولاً برای مشخص کردن زمان تأخیر، از قیدهای زمانی مانند "چند ماهه"، "یک ساله" و غیره استفاده میشود.
- "پرداخت معوق یک ساله او باید اولویت داشته باشد."
 
 - رسم الخط: این کلمه جزء واژههای فارسی است و نباید با معادلهای انگلیسی یا زبانهای دیگر ترکیب شود.
 
با رعایت این نکات میتوانید در نگارش و گفتار خود از کلمه "معوق" به درستی استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
 - پرداخت معوق اقساط وام مسکن نگرانیهای زیادی برای خانوادهها به وجود آورده است.
 - به دلیل مشکلات مالی، استخدامهای معوق در سازمان به تعویق افتاده است.
 - این پروژه به دلیل کمبود منابع مالی، در مرحله معوق قرار دارد و نیاز به تأمین بودجه دارد.
 
