پیچیدن
licenseمعنی کلمه پیچیدن
معنی واژه پیچیدن
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب:
(مصدر لازم) [پهلوی: pēčitan]
مختصات:
(دَ) (مص م .)
آواشناسی:
منبع:
فرهنگ فارسی معین
معادل ابجد:
79
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
wrap | swab , twist , wind , furl , tie up , lap , resonate , swathe , complicate , convolve , enfold , envelop , enwrap , fake , fold , impact , infold , involve , kink , muffle , nest , reverberate , roll , screw , trindle , tweak , twinge , wattle
ترکی
dürüm
فرانسوی
envelopper
آلمانی
wickeln
اسپانیایی
envoltura
ایتالیایی
avvolgere
عربی
لف | تدثر , غلف , غطى , أخفى , استغرق , غلاف , ملف , دثار , بطانية , حرام , معطف , حرام بطانية , طية , سرية , طَوّق
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "پیچیدن" در زبان فارسی ممکن است به اشکال و معانی مختلفی مورد استفاده قرار گیرد. این کلمه دارای معانی متعددی است و به عنوان یک فعل به کار میرود. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
-
فعل و صرف آن:
- "پیچیدن" به عنوان یک فعل در زمانهای مختلف صرف میشود. به عنوان مثال:
- زمان حال: میپیچد، پیچیدن
- زمان گذشته: پیچید، پیچیدند
- "پیچیدن" به عنوان یک فعل در زمانهای مختلف صرف میشود. به عنوان مثال:
-
کاربردهای مختلف:
- این کلمه معمولاً به معنای دور کردن یا به دور چیزی یا کسی قرار دادن استفاده میشود، مثلاً: "رشته را پیچید."
- همچنین میتواند به معنای ایجاد پیچیدگی یا پیچیدگی در مفهوم یا موضوعی باشد، مانند: "موضوع پیچیده شده است."
-
ترکیبات:
- این کلمه ممکن است با دیگر کلمات ترکیب شود تا معانی جدیدی ایجاد کند. به عنوان مثال:
- "پیچش": حالت پیچیده یا حالت دور شدن.
- "پیچیده": به معنای دشوار یا غیرقابل فهم.
- این کلمه ممکن است با دیگر کلمات ترکیب شود تا معانی جدیدی ایجاد کند. به عنوان مثال:
-
روند نگارش:
- هنگام نگارش، توجه به جملات و متون مناسب با معنا و کاربرد کلمه "پیچیدن" بسیار مهم است. از استفادههای غیر ضروری و بیمورد پرهیز کنید.
- فعل معکوس:
- "پیچاندن" به معنای عمل پیچاندن چیزی نیز وجود دارد که در برخی جملات به کار میرود.
به طور کلی، استفاده صحیح از "پیچیدن" و ترکیبات آن به فهم بهتر مطلب کمک میکند و از بروز ابهام در متن جلوگیری میکند.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
- باد ملایم درختان را به آرامی مشغول پیچیدن کرد و برگها را به رقص درآورد.
- وقتی گلهای رنگارنگ باز شدند، عطر آنها در هوا پیچید و فضا را معطر کرد.
- سارقان در شب، به آرامی در کوچهها پیچیدند تا از چشم پلیس دور بمانند.