معطل کردن
licenseمعنی کلمه معطل کردن
معنی واژه معطل کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | delay, detain | ||
عربی | تأخير، تأجيل، مهلة، توان، بطء، أجل، أخر، عاق، توانى، ماطل | ||
مرتبط | به تاخیر انداختن، به تاخیر افتادن، عقب انداختن، تاخیر کردن، بتاخیر انداختن، باز داشتن، توقیف کردن | ||
واژه | معطل کردن | ||
معادل ابجد | 423 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
منبع | واژگان مترادف و متضاد | ||
نمایش تصویر | معنی معطل کردن | ||
پخش صوت |
1- بلاتكليف گذاشتن، منتظر گذاشتن
2- معلق گذاشتن
3- درنگ كردن، تاخير كردن، دير كردن
4- متوقف كردن، تعطيل كردن
delay, detain
تأخير، تأجيل، مهلة، توان، بطء، أجل، أخر، عاق، توانى، ماطل
به تاخیر انداختن، به تاخیر افتادن، عقب انداختن، تاخیر کردن، بتاخیر انداختن، باز داشتن، توقیف کردن