جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: 1- بياطلاع، غافل
2- ناآگاه، ناهشيار
≠
آگاه، مخبر
1- سرزده، ناخبر، ناگهان
2- ناآگاهانه unaware, unwitting, unconscious, abrupt, incognizant, inconscient, sudden, witless, unawares غير مدرك، لا شعوريا، من غير قصد، جاهل غافل، بی اطلاع، بی خبر، ناگهان، ناخود اگاه، غیر عمدی، بی توجه، بی هوش، غش کرده، عاری از هوش، نابخود، ضمیر ناخوداگاه، ناگهانی، تند، غیر منتظره، درشت، پرتگاه دار، نا اگاه، بدون اطلاع، غیر وارد، بدون شناسایی، غیر اگاه، بی روح، بی خرد، سریع، فوری، ناگه، بی شعور، بی معنی، نادان، نفهم، کودن، ناخود اگاهانه
کلمه "بیخبر" از دو بخش "بی" و "خبر" تشکیل شده است. در زبان فارسی، "بی" بهعنوان پیشوند به معنای "بدون" یا "فاقد" است و به کلمات دیگر اضافه میشود. در ادامه به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه میپردازیم:
نوشتن ریز و درست: کلمه "بیخبر" باید با هشتک نوشتاری "بی" و کلمه "خبر" به هم متصل شده نوشته شود. بنابراین، "بیخبر" صحیح است و نباید به صورت "بی خبر" یا "بیک خبر" نوشته شود.
فاصلهگذاری: بین "بی" و "خبر" یک خط تیره وجود دارد که نشاندهنده پیوند معنایی بین این دو بخش است.
استفاده در جمله: کلمه "بیخبر" به معنای "بدون اطلاعات" یا "ناآشنا با یک موضوع" است. بهعنوان مثال: "او از آن اتفاق بیخبر بود."
قواعد نحوی: در جملات، "بیخبر" میتواند بهعنوان صفت برای توصیف یک اسم استفاده شود. مثلاً: "او بهعنوان یک فرد بیخبر از مسائل سیاسی شناخته میشود."
زبان رسمی و غیررسمی: این کلمه در هر دو نوع زبان رسمی و غیررسمی قابل استفاده است و هیچگونه محدودیت خاصی ندارد.
اگر سوال یا نکته خاص دیگری در مورد کلمه "بیخبر" دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!
واژگان مترادف و متضاد
واژگان مرتبط: غافل، بی اطلاع، بی خبر، ناگهان، ناخود اگاه، غیر عمدی، بی توجه، بی هوش، غش کرده، عاری از هوش، نابخود، ضمیر ناخوداگاه، ناگهانی، تند، غیر منتظره، درشت، پرتگاه دار، نا اگاه، بدون اطلاع، غیر وارد، بدون شناسایی، غیر اگاه، بی روح، بی خرد، سریع، فوری، ناگه، بی شعور، بی معنی، نادان، نفهم، کودن، ناخود اگاهانه