بیگانگی
licenseمعنی کلمه بیگانگی
معنی واژه بیگانگی
اطلاعات بیشتر واژه
کلمه «بیگانگی» در زبان فارسی به معنای ناآشنایی یا عدم تعلق به یک محیط، گروه یا فرهنگ خاص است. در بررسی قواعد فارسی و نگارشی برای این کلمه، موارد زیر قابل توجه است:
-
واژهسازی: «بیگانگی» از پیشوند «بی» و ریشه «گان» (که خود از واژه «گاننده» یا «گانیدگی» مشتق شده) ساخته شده است. پیشوند «بی» به معنای نقیض و وجود نداشتن است.
-
نحو: «بیگانگی» به عنوان اسم دارای معنا است و میتواند در جملات مختلف به عنوان فاعل، مفعول یا مبتدا قرار بگیرد. به عنوان مثال:
- فاعل: بیگانگی برای او مشکلساز شد.
- مفعول: او در بیگانگی به سر میبرد.
- مبتدا: بیگانگی احساس عجیبی است.
-
صرف و نحو: این کلمه در جملات میتواند با صفات و قیدها ترکیب شود. به عنوان مثال:
- ترکیب با صفت: بیگانگی فرهنگی
- ترکیب با قید: بیگانگی به شدت احساس میشود.
-
علامتگذاری و نگارش: در نوشتن این کلمه، باید به نگارش صحیح آن توجه داشت. «بیگانگی» بهطور صحیح با «گ» غنایی نوشته میشود و باید از اشتباهات املایی جلوگیری کرد.
- استفاده در متون: این کلمه میتواند در متون ادبی، اجتماعی و فلسفی به وفور دیده شود. کاربرد آن معمولاً با مفاهیم دیگری چون هویت، تعلق و تفاوت مرتبط است.
با رعایت این نکات میتوان از کلمه «بیگانگی» بهطور صحیح در نوشتار استفاده کرد.
البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "بیگانگی" در جمله آورده شده است:
- احساس بیگانگی در میان جمعیت، یکی از چالشهای روانی افراد تنها است.
- داستان این رمان درباره بیگانگی انسانها در دنیای مدرن است.
- بیگانگی فرهنگی میتواند نتیجه مهاجرت و دوری از وطن باشد.
- او در گفتگوهایش به بیگانگی خود با جامعه اشاره کرد.
- تجربه بیگانگی ممکن است در دوران بلوغ به اوج خود برسد.
اگر نیاز به مثالهای بیشتری دارید یا سوال دیگری دارید، خوشحال میشوم که کمک کنم!