جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
achieve|get , arrive , attain , come , gain , ripen , receive , pull up , aim , accede , amount , land , maturate , run up , strand
ترکی
başarmak
فرانسوی
atteindre
آلمانی
erreichen
اسپانیایی
lograr
ایتالیایی
raggiungere
عربی
حقق|أحرز , نجح , أتم , نجز , بلغ هدفا , اكتسب , فاز , يحقق
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "رسیدن" در زبان فارسی به معنای رسیدن به یک مقصد یا هدف است و از نظر قواعد نگارشی و دستوری نکات زیر را میتوان در نظر گرفت:
صیغۀ فعل: "رسیدن" فعل است و به صورت مصدر به کار میرود. همچنین، از این فعل میتوان در زمانهای مختلف استفاده کرد:
زمان حال: میرسد
زمان گذشته: رسید
زمان آینده: خواهد رسید
افعال حرکتی: این فعل به عنوان یک فعل حرکتی به شمار میآید و معمولاً به دنبال آن حرف اضافهای مثل "به" برای بیان مقصد یا هدف قرار میگیرد (مثلاً: به خانه برسد).
قید زمان و مکان: میتوان به همراه این فعل قیدهای زمان و مکان استفاده کرد، مثلاً:
"او به موقع به دانشگاه میرسد."
"ما به تهران رسیدیم."
اسم و قید: واژه "رسیدن" میتواند با اسم و قید ترکیب شود. به عنوان مثال:
"رسیدن به موفقیت"
"رسیدن به مقصد"
توجه به ساختار جملات: در جملات منفی و سوالی نیز باید به ساختار "رسیدن" توجه شود:
"او نمیتواند به موقع برسد."
"آیا او به خانه میرسد؟"
استفاده در جملات شرطی: به عنوان مثال: "اگر به موقع حرکت کنیم، به هدف خواهیم رسید."
با توجه به این موارد، میتوانید از کلمه "رسیدن" به درستی در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
او به موقع به جلسه رسیدن و همه را تحت تاثیر قرار داد.
با تلاش و کوشش، موفق شدیم به هدفهایمان برسیم.
بعد از ساعتها پیادهروی، بالاخره به قله کوه رسیدیم.
واژگان مترادف و متضاد
واژگان مرتبط: دست یافتن، نائل شدن به، انجام دادن، بانجام رسانیدن، تحصیل کردن، زدن، بدست اوردن، فراهم کردن، کسب کردن، تهیه کردن، وارد شدن، در رسیدن، رسیدن به، نائل شدن، تمام کردن، امدن، رفتن، سود بردن، پیدا کردن، رسیده کردن یا شدن، کامل شدن، گرفتن، پذیرفتن، دریافت کردن، پذیرایی کردن از، جلو گیری کردن، جلو افتادن، دانستن، قراول رفتن، ارزیابی کردن، شمردن، نالي شدن، تن در دادن، راه یافتن، نزدیک شدن، بالغ شدن، پیاده شدن، به خشکی امدن، بزمین نشستن، فرود امدن، سرباز کردن، شلیک کردن، بسرعت خرج و تلف کردن، متروک ماندن، بصخره خوردن، تنها گذاشتن، گیر افتادن، بهم بافتن و بصورت طناب دراوردن