جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
method|way , procedure , manner , how , system , style , fashion , form , course , vein , demarche , growth , habitude , rate , rut , march
ترکی
yöntem
فرانسوی
méthode
آلمانی
methode
اسپانیایی
método
ایتالیایی
metodo
عربی
طريقة|أسلوب , منهج , نظام
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "روش" در زبان فارسی به معنای شیوه یا طریقه انجام یک کار است و در نوشتار و نگارش میتواند در موقعیتهای مختلف مورد استفاده قرار بگیرد. در اینجا به نکاتی درباره استفاده و نگارش کلمه "روش" اشاره میکنم:
نحوه استفاده: کلمه "روش" معمولاً به عنوان اسم به کار میرود و میتواند با صفات، قیدها و عبارات دیگر ترکیب شود. مثلاً:
روش تدریس
روش تحقیق
نحو و صرف: "روش" به صورت مفرد و جمع به کار میرود. جمع آن "روشها" است. مثلاً:
چندین روش برای حل این مشکل وجود دارد.
روشهای مختلفی برای یادگیری زبان.
نکات نگارشی:
در نگارش فارسی، اگر کلمه "روش" در ابتدای جمله باشد، باید با حرف بزرگ آغاز شود. مثلاً: "روش مناسب برای مطالعه مؤثر چیست؟"
هنگام استفاده از "روش" در جملات، رعایت فاعل و مفعول و ساختارهای دستوری صحیح ضروری است.
نکات تعبیری: کلمه "روش" میتواند با عباراتی همچون "از طریق" یا "با کمک" به کار رود. مثلاً:
ما از طریق این روش به نتایج بهتری دست یافتیم.
همقافیهها و مترادفها: برای کلمه "روش"، واژههایی چون "شیوه"، "طریق" و "مدل" میتوانند به عنوان مترادف استفاده شوند.
با رعایت این نکات میتوانید به درست و به سادگی از کلمه "روش" در نوشتارهای خود استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
برای حل این معما، بهتر است از یک روش منظم و مرحله به مرحله استفاده کنیم.
او همیشه در کارهایش از روشهای خلاقانه و نوآورانه بهره میبرد.
یادگیری روشهای جدید در مطالعه میتواند به افزایش بهرهوری کمک کند.
واژگان مترادف و متضاد
واژگان مرتبط: متد، شیوه، نوع، اسلوب، طریقه، راه، مسیر، طریق، نحو، طرز، روند، رویه، طرز عمل، ایین دادرسی، چگونگی، رفتار، طور، سان، سیستم، نظام، دستگاه، منظومه، نظم، سبک، استیل، سلیقه، خامه، عنوان، فرم، شکل، صورت، فورم، گونه، دوره، جریان، اصول، در طی، ورید، رگه، سیاهرگ، حالت، تمایل، رشد، افزایش، پیشرفت، اثر، حاصل، اداب، عادت یا خوی همیشگی، عادت، عادت روزانه، نرخ، سرعت، میزان، درچند، شهوت، خط، گرمی، رد جاده، راه پیمایی، پیش روی، قدم رو، قدم برداری، گام نظامی، رو