مدت
licenseمعنی کلمه مدت
معنی واژه مدت
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- زمان، وقت 2- موقع، وهله، هنگام 3- مهلت 4- اثنا 5- عمر، حيات 6- دوران، روزگار | ||
انگلیسی | term, time, period, duration, length, interval, life, outage, interspace, patch, stretch, tract, usance | ||
عربی | مصطلح، مدة، فترة، عبارة، تعبير، كلمة، شرط، مهلة، مدة محددة، ميعاد، فصل مدرسي، طرف في الرياضيات، أجل أو مدة، اتفاق، الأوان الطبيعي للمخاض، وصف، سمى، دعا | ||
ترکی | dönem | ||
فرانسوی | période | ||
آلمانی | zeitraum | ||
اسپانیایی | período | ||
ایتالیایی | periodo | ||
مرتبط | اصطلاح، دوره، شرایط، لفظ، جمله، زمان، وقت، ساعت، موقع، فرصت، عصر، مرحله، مدتی، طول، استمرار، طی، بقاء، قد، درازا، امتداد، درجه، فاصله، وقفه، فرجه، خلال، فترت، زندگی، عمر، حیات، جان، دوام، قطع، قطع برق، زمان قطع برق، سوراخ، راه خروج، فاصله بین دو چیز، وصله، تکه، قطعه زمین، مشمع روی زخم، زمان معین، بسط، قطعه، اتساع، ارتجاع، خط ممتد، رساله، وسعت، مقاله، اثر، رشته، سر رسید، ربح پول، سود سرمایه، مد | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "مدت" در زبان فارسی به معنای زمان یا دورهای خاص به کار میرود و در جملهها و متون مختلف مورد استفاده قرار میگیرد. در ادامه به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "مدت" به شکل درست و مؤثری در زبان فارسی استفاده کنید. | ||
واژه | مدت | ||
معادل ابجد | 444 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | moddat | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: مدّة] | ||
مختصات | (مُ دَّ) [ ع . مدة ] (اِ.) | ||
آواشناسی | moddat | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی مدت | ||
پخش صوت |
گه - گاه - هنگام - پاس - زمان کلمه "مدت" در زبان فارسی به معنای زمان یا دورهای خاص به کار میرود و در جملهها و متون مختلف مورد استفاده قرار میگیرد. در ادامه به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میشود: نحوه استفاده: حروف ربط: تطابق با جمع و مفرد: قیدهای زمانی: با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "مدت" به شکل درست و مؤثری در زبان فارسی استفاده کنید.
1- زمان، وقت
2- موقع، وهله، هنگام
3- مهلت
4- اثنا
5- عمر، حيات
6- دوران، روزگار
term, time, period, duration, length, interval, life, outage, interspace, patch, stretch, tract, usance
مصطلح، مدة، فترة، عبارة، تعبير، كلمة، شرط، مهلة، مدة محددة، ميعاد، فصل مدرسي، طرف في الرياضيات، أجل أو مدة، اتفاق، الأوان الطبيعي للمخاض، وصف، سمى، دعا
dönem
période
zeitraum
período
periodo
اصطلاح، دوره، شرایط، لفظ، جمله، زمان، وقت، ساعت، موقع، فرصت، عصر، مرحله، مدتی، طول، استمرار، طی، بقاء، قد، درازا، امتداد، درجه، فاصله، وقفه، فرجه، خلال، فترت، زندگی، عمر، حیات، جان، دوام، قطع، قطع برق، زمان قطع برق، سوراخ، راه خروج، فاصله بین دو چیز، وصله، تکه، قطعه زمین، مشمع روی زخم، زمان معین، بسط، قطعه، اتساع، ارتجاع، خط ممتد، رساله، وسعت، مقاله، اثر، رشته، سر رسید، ربح پول، سود سرمایه، مد