بی معنی
license
98
1667
100
معنی کلمه بی معنی
معنی واژه بی معنی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | meaningless, pointless, senseless, absurd, vacuous, dumb, irrational, inept, unmeaning, witless, insensate, frothy, rigmarole, tosh, hokum | ||
عربی | لا معنى له، فارغ، بلا مفهوم، أخرق، أحمق، بارد | ||
مرتبط | مهمل، مهمل نما، بیهوده، بی جا، احمقانه، بی حس، عاری از احساسات، احمق، پوچ، مضحک، نامعقول، یاوه، ناپسند، تهی، خالی، بی مفهوم، کم عقل، گنگ، لال، بی صدا، کند ذهن، بی کله، غیر منطقی، غیر عقلانی، بی منطق، بی عرضه، نادان، چرند، ناجور، بی هوش، نامفهوم، بی اهمیت، بی شعور، نفهم، کودن، دیر فهم، بی عاطفه، بی فکر، بی حال، پر از کف، کف دار، کف مانند، حرف بی ربط، جفنگ، ادم چرند، نمایش سطحی و بد | ||
واژه | بی معنی | ||
معادل ابجد | 182 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی بی معنی | ||
پخش صوت |
بی آرِش - بی آرش - بی چم
meaningless, pointless, senseless, absurd, vacuous, dumb, irrational, inept, unmeaning, witless, insensate, frothy, rigmarole, tosh, hokum
لا معنى له، فارغ، بلا مفهوم، أخرق، أحمق، بارد
مهمل، مهمل نما، بیهوده، بی جا، احمقانه، بی حس، عاری از احساسات، احمق، پوچ، مضحک، نامعقول، یاوه، ناپسند، تهی، خالی، بی مفهوم، کم عقل، گنگ، لال، بی صدا، کند ذهن، بی کله، غیر منطقی، غیر عقلانی، بی منطق، بی عرضه، نادان، چرند، ناجور، بی هوش، نامفهوم، بی اهمیت، بی شعور، نفهم، کودن، دیر فهم، بی عاطفه، بی فکر، بی حال، پر از کف، کف دار، کف مانند، حرف بی ربط، جفنگ، ادم چرند، نمایش سطحی و بد