بی معنی
licenseمعنی کلمه بی معنی
معنی واژه بی معنی
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | meaningless, pointless, senseless, absurd, vacuous, dumb, irrational, inept, unmeaning, witless, insensate, frothy, rigmarole, tosh, hokum | ||
عربی | لا معنى له، فارغ، بلا مفهوم، أخرق، أحمق، بارد | ||
مرتبط | مهمل، مهمل نما، بیهوده، بی جا، احمقانه، بی حس، عاری از احساسات، احمق، پوچ، مضحک، نامعقول، یاوه، ناپسند، تهی، خالی، بی مفهوم، کم عقل، گنگ، لال، بی صدا، کند ذهن، بی کله، غیر منطقی، غیر عقلانی، بی منطق، بی عرضه، نادان، چرند، ناجور، بی هوش، نامفهوم، بی اهمیت، بی شعور، نفهم، کودن، دیر فهم، بی عاطفه، بی فکر، بی حال، پر از کف، کف دار، کف مانند، حرف بی ربط، جفنگ، ادم چرند، نمایش سطحی و بد | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "بیمعنی" در زبان فارسی به معنای چیزی است که فاقد معنا یا مفهوم است. در نگارش و استفاده از این کلمه، رعایت نکات زیر میتواند کمککننده باشد:
با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "بیمعنی" به طرز صحیح و مؤثری در نوشتار خود بهره ببرید. | ||
واژه | بی معنی | ||
معادل ابجد | 182 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی بی معنی | ||
پخش صوت |
بی آرِش - بی آرش - بی چم کلمه "بیمعنی" در زبان فارسی به معنای چیزی است که فاقد معنا یا مفهوم است. در نگارش و استفاده از این کلمه، رعایت نکات زیر میتواند کمککننده باشد: نوشتار صحیح: این کلمه به صورت "بیمعنی" نوشته میشود، با یک خط تیره بین "بی" و "معنی". این خط تیره نشاندهنده این است که "بی" به عنوان پیشوند منفی به کار رفته است. مورد استفاده: میتوانید از "بیمعنی" در جملات مختلف برای توصیف چیزهایی استفاده کنید که مفهوم ندارند یا برای انتقال ظرفیتی که بیفایده یا بیهدف به نظر میرسند. مثلاً: "این پیام بیمعنی است" یا "این جمله بیمعنی به نظر میرسد". نگارش ادبی: در متون ادبی، ممکن است بتوانید از "بیمعنی" در توصیف احساسات یا افکار نامفهوم استفاده کنید. مثلاً: "بعضی از افکارم به شدت بیمعنی مینماید". جهتگیری معنایی: حواستان باشد که این کلمه ممکن است در زمینههای مختلف به شکلهای مختلف به کار رود. برای مثال، در مطالعات فلسفی یا نقد ادبی، ممکن است به موضوعات عمیقتری اشاره داشته باشد. با رعایت این نکات میتوانید از کلمه "بیمعنی" به طرز صحیح و مؤثری در نوشتار خود بهره ببرید.
meaningless, pointless, senseless, absurd, vacuous, dumb, irrational, inept, unmeaning, witless, insensate, frothy, rigmarole, tosh, hokum
لا معنى له، فارغ، بلا مفهوم، أخرق، أحمق، بارد
مهمل، مهمل نما، بیهوده، بی جا، احمقانه، بی حس، عاری از احساسات، احمق، پوچ، مضحک، نامعقول، یاوه، ناپسند، تهی، خالی، بی مفهوم، کم عقل، گنگ، لال، بی صدا، کند ذهن، بی کله، غیر منطقی، غیر عقلانی، بی منطق، بی عرضه، نادان، چرند، ناجور، بی هوش، نامفهوم، بی اهمیت، بی شعور، نفهم، کودن، دیر فهم، بی عاطفه، بی فکر، بی حال، پر از کف، کف دار، کف مانند، حرف بی ربط، جفنگ، ادم چرند، نمایش سطحی و بد