نوع
licenseمعنی کلمه نوع
معنی واژه نوع
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- سنخ، صنف، قسم، گونه 2- جنس، جور، رقم، روش، سياق، طرز، قبيل، قسم، قماش 3- تيره، گونه | ||
انگلیسی | type,kind,sort,species,nature,method,variety,genre,class,brand,manner,breed,genus,ilk,gender,suit,kidney,persuasion,speckle,stamp,order,quality | ||
عربی | نوع، نمط، طراز، صنف، نموذج، رمز، علامة، سمة، مثال، حروف مطبعية، حرف مطبعي، صورة أو كلام منقوش، حدد، طبع على الآلة الكاتبة، مثل سبقيا، اكتب | ||
ترکی | tip | ||
فرانسوی | taper | ||
آلمانی | typ | ||
اسپانیایی | tipo | ||
ایتالیایی | tipo | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "نوع" در زبان فارسی به معنای نوع، گونه یا الگو است و در نوشتار و مکالمه به طرق مختلفی استفاده میشود. در ادامه به برخی از نکات و قواعد نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
این نکات میتواند به شما در استفاده صحیح از کلمه "نوع" در جملات و متون فارسی کمک کند. | ||
واژه | نوع | ||
معادل ابجد | 126 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | no[w]' | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی، جمع: انواع] | ||
مختصات | (نُ) [ ع . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | now' | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی نوع | ||
پخش صوت |
گون - گونه - جور کلمه "نوع" در زبان فارسی به معنای نوع، گونه یا الگو است و در نوشتار و مکالمه به طرق مختلفی استفاده میشود. در ادامه به برخی از نکات و قواعد نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میشود: استفاده به عنوان اسم: "نوع" میتواند به عنوان اسم برای دستهبندی یا طبقهبندی اشیاء، مفاهیم یا افراد به کار برود. به عنوان مثال: ترکیب و اضافت: "نوع" میتواند با سایر کلمات ترکیب شود تا معانی خاصتری ایجاد کند. به عنوان مثال: مفرد و جمع: "نوع" به صورت مفرد استفاده میشود و جمع آن "انواع" است. در جملات باید به درستی از این فرمها استفاده کرد: قواعد نگارشی: این نکات میتواند به شما در استفاده صحیح از کلمه "نوع" در جملات و متون فارسی کمک کند.
1- سنخ، صنف، قسم، گونه
2- جنس، جور، رقم، روش، سياق، طرز، قبيل، قسم، قماش
3- تيره، گونه
type,kind,sort,species,nature,method,variety,genre,class,brand,manner,breed,genus,ilk,gender,suit,kidney,persuasion,speckle,stamp,order,quality
نوع، نمط، طراز، صنف، نموذج، رمز، علامة، سمة، مثال، حروف مطبعية، حرف مطبعي، صورة أو كلام منقوش، حدد، طبع على الآلة الكاتبة، مثل سبقيا، اكتب
tip
taper
typ
tipo
tipo