تاثیر
license
98
1667
100
معنی کلمه تاثیر
معنی واژه تاثیر
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- اثر، اثربخشي، اثرگذاري 2- واكنش، فعلوانفعال 3- افاقه، نتيجه 4- اعتبار، اهميت، نفوذرسوخ، قدرت، گيرايي، 5- اثر كردن، اثر گذاشتن 6- نفوذ كردن 7- كاراشدن، كارگر شدن | ||
انگلیسی | influence, impression, efficacy, affection, action, influx, sensation, the effect | ||
عربی | تأثير، نفوذ، سلطة، تأثير نفوذ، عامل مؤثر، فعالية، تدخل غير مشروع، أثر، أثر في | ||
مرتبط | نفوذ، توانایی، تفوق، تجلی، احساس، گمان، چاپ، خاطره، درجه تاثیر، عاطفه، محبت، مهربانی، ابتلاء، مهر، عمل، اقدام، کنش، بازی، حرکت، هجوم، ورود، ریزش، حس، شور، ظاهر | ||
واژه | تاثیر | ||
معادل ابجد | 1111 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی تاثیر | ||
پخش صوت |
کارایی - درآیش - کارسازی - هنایش - هَنایش
1- اثر، اثربخشي، اثرگذاري
2- واكنش، فعلوانفعال
3- افاقه، نتيجه
4- اعتبار، اهميت، نفوذرسوخ، قدرت، گيرايي،
5- اثر كردن، اثر گذاشتن
6- نفوذ كردن
7- كاراشدن، كارگر شدن
influence, impression, efficacy, affection, action, influx, sensation, the effect
تأثير، نفوذ، سلطة، تأثير نفوذ، عامل مؤثر، فعالية، تدخل غير مشروع، أثر، أثر في
نفوذ، توانایی، تفوق، تجلی، احساس، گمان، چاپ، خاطره، درجه تاثیر، عاطفه، محبت، مهربانی، ابتلاء، مهر، عمل، اقدام، کنش، بازی، حرکت، هجوم، ورود، ریزش، حس، شور، ظاهر