موازنه
licenseمعنی کلمه موازنه
معنی واژه موازنه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- تعادل، تعادل، توازن، همسنگي 2- سنجش، مقايسه | ||
متضاد | عدم توازن | ||
انگلیسی | balance, equilibrium, counterbalance | ||
عربی | توازن، ميزان، رصيد حساب، التعادل، قسطاس، ميزان الساعة، وازن أو قوة، تعادل، رصد، زين يزخرف، زين يكيل، تذبذب، ترجح، اهتز، تردد، توصل إلى تسوية عادلة، وازن | ||
ترکی | denge | ||
فرانسوی | Équilibre | ||
آلمانی | gleichgewicht | ||
اسپانیایی | balance | ||
ایتالیایی | bilancia | ||
مرتبط | ترازو، تراز، میزان، ارامش، وزنه تعادل، پارسنگ | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "موازنه" در زبان فارسی به معنی تعادل یا توازن است و میتواند در مفاهیم مختلفی به کار رود، از جمله در مباحث اقتصادی، اجتماعی یا علمی. در نگارش این کلمه و استفاده از آن، نکات زیر قابل توجه است:
در استفاده از واژه "موازنه" باید توجه داشته باشید که بافت و زمینهای که در آن استفاده میشود، به درک بهتر مفهوم کمک خواهد کرد. | ||
واژه | موازنه | ||
معادل ابجد | 109 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
تلفظ | movāzene | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی: موازَنَة] | ||
مختصات | (مُ زَ نَ یا نِ) [ ع . موازنة ] (مص م .) | ||
آواشناسی | movAzene | ||
الگوی تکیه | WWWS | ||
شمارگان هجا | 4 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی موازنه | ||
پخش صوت |
برابری - برابر کردن - همسنگی کلمه "موازنه" در زبان فارسی به معنی تعادل یا توازن است و میتواند در مفاهیم مختلفی به کار رود، از جمله در مباحث اقتصادی، اجتماعی یا علمی. در نگارش این کلمه و استفاده از آن، نکات زیر قابل توجه است: املا: کلمه "موازنه" به بافت صحیح نوشته میشود و هیچگونه تغییر در حروف آن لازم نیست. نحوه بیان: برای استفاده از "موازنه" در جملات، میتوان از آن به عنوان اسم استفاده کرد. مثلاً: "موازنه میان عرضه و تقاضا در بازار بسیار مهم است." ترکیبها: "موازنه" میتواند در ترکیب با دیگر کلمات قرار گیرد. برای مثال: "موازنه اقتصادی، موازنه اجتماعی"، و غیره. فعلهای مربوط: وقتی از موازنه استفاده میکنید، بسته به ساخت جملات، ممکن است نیاز به استفاده از فعلهای مرتبط باشد. مثلاً: "حفظ موازنه"، "ایجاد موازنه"، "برقرار کردن موازنه". جنس کلمه: "موازنه" یک اسم مؤنث است و باید همیشه با صفتها و فعلهای مؤنث در جمله سازگاری داشته باشد. مثلاً: "موازنهای مطلوب"، "موازنهای پایدار". در استفاده از واژه "موازنه" باید توجه داشته باشید که بافت و زمینهای که در آن استفاده میشود، به درک بهتر مفهوم کمک خواهد کرد.
1- تعادل، تعادل، توازن، همسنگي
2- سنجش، مقايسه
عدم توازن
balance, equilibrium, counterbalance
توازن، ميزان، رصيد حساب، التعادل، قسطاس، ميزان الساعة، وازن أو قوة، تعادل، رصد، زين يزخرف، زين يكيل، تذبذب، ترجح، اهتز، تردد، توصل إلى تسوية عادلة، وازن
denge
Équilibre
gleichgewicht
balance
bilancia
ترازو، تراز، میزان، ارامش، وزنه تعادل، پارسنگ